مارکس و اقتصاد
مارکس کالا را «شکل سلولی اقتصاد» جامعه بورژوایی و پول و سرمایه را «اشکال توسعهیافتهتر» آن میداند. نکته مهم در مورد کالا تفاوتی است که بارها عنوان کردم اما بدون اینکه توضیحی درباره آن بدهم: تفاوت ارزش مبادلهای و ارزش مصرف.
کالا “نماد یکی شدن این دو جنبه” است. تمایز این دو برای جامعهشناسی سرمایهداری مارکس محوری است و ادعاهایش در خصوص مدرنیته رادیکالِ بورگرلیشه گزلشافت را تایید میکند.
- به نظر او، جوامع پیشاسرمایهداری تحت سلطه ارزش مصرفاند. در سرمایهداری ثروت به طرز چشمگیری شکل ارزش مبادله به خود میگیرد و تنها فعالیتهای اقتصادی که به این شکل اجتماعی دربیایند وجود دارند.
من در فصل دوم بحث خواهم کرد که در جامعهمندی و سوبژکتیویتۀ انسانی انقلاب بنیادینی وجود دارد.
مارکس میگوید کالا محصول کار انسان است و برای تامین نیازهای بشر تولید میشود. ارزش مصرف هر کالایی عبارت است از تواناییاش در رفع این نیازها.
بنابراین ارزش مصرف چیزی کیفی است که “با ویژگیهای فیزیکی کالا محدود میشود [و] جدا از کالا هیچ موجودیتی ندارد”.
از این رو هر کالایی ارزش مصرف مخصوص به خودش را دارا است: ما نمیتوانیم در یک رولز رویس لباس بشوییم یا با یک وان به سر کار برویم.
- چنین برمیآید که کالاها اگر به عنوان ارزش مصرف در نظر گرفته شوند، با هم قابل مقایسه نخواهند بود؛ برای مارکس، هیچ مقیاس قابل اطلاقی بر کالاها بجز سودمندی وجود ندارد.
این قیاسناپذیری کیفی کالاها و تفاوتهای «طبیعی»شان است که علت مبادله شدنشان محسوب میشود. مردم کالاها را برای رفع نیازهای مختلف خود تبادل میکنند.
از چشمانداز ارزش مصرف اگر نگاه کنیم، یک لیوان آب برای آدمی تشنه و گمشده در بیابان بسیار باارزشتر از بزرگترین الماسها است.
برگرفته از کتاب سرمایه داری و مدرنیته
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم