هیچکس واقعگراتر از ماکس وبر نبود. اما او میان واقعیتی که گریزناپذیر است و واقعیتی که بیان ایدهها، عقاید، و خواستههایی است که قابلیت تأثیرپذیری و تغییر دارند تمایز قائل میشد.
جنگ نامحدود زیردریایی که بهطور قابلپیشبینی منجر به ورود آمریکا به جنگ شد، یک ضرورت نبود. درخواست آتشبس موقت ویلسون برای خلع سلاح کامل آلمان درخواستی که موقعیت قدرت بینالمللی ویلسون را تضعیف کرد و به این امر منجر شد که معاهدۀ ورسای بدون او منعقد شود ـ یک ضرورت نبود.
ماکس وبر
ماکس وبر در این مورد و موارد دیگر، میدانست که چه اتفاقی خواهد افتاد و از قبل دربارۀ آنها بهخوبی صحبت میکرد. اما تربیت سیاسی مستلزم تمایل به اصلاحِ شیوۀ تفکر است، و آلمانیها نشان دادند چنین تمایلی ندارند.
ماکس وبر را در موضوعی بنیادی غیرواقعگرا میدانند: او از انسانها درخواستهایی بیش از حد توان میکند و از همین رو، ناگزیر شکست میخورد زیرا از افراد درخواستی میکند که نمیتوانند انجام دهند.
پاسخ ما چنین است: تا زمانی که تفکرات و انگیزههای ما از طریق اشتیاق زیاد نسبت به حقیقت خالص نشدهاند، در وضعیتی قرار خواهیم گرفت که بهطور پیشبینیشدهای در آینده انسانیت را به سوی نابودی میکشاند.
اگر درخواستهای ماکس وبر بیش از حد ممکن بودند، موقعیت انسانی مقصر بود، نه غیرواقعگرا بودنِ او.
- به استدلالی مارکسیستی مبنی بر اینکه ماکس وبر یکی از نمایندگان بورژوازی بود و تفکرش ضرورتاً اشتباه بود، باید فقط بهصورت مختصر و گذرا اشارهای کرد، زیرا این استدلال عقیدۀ واقعی او را در نظر نمیگیرد.
جایی که کنش سیاسی به موضوعات طبقات مرتبط میشد، ماکس وبر از تعلقِ خویش به طبقۀ بورژوازی زمانِ خود آگاه بود. برای او، این به معنای مشارکت بیقیدوشرط نبود، زیرا او تمایزات طبقاتی را مطلق نمیدانست.
جایی که قدرت واقعی و بیرحم توسط مارکسیستها اعمال شده است، استدلال مارکسیستی تأثیر واقعی و مخرب دارد؛ بهلحاظ فکری این استدلال هیچ محتوا و مفهومی ندارد و برای هر فرد متفکری مضحک است.
در این زمینه: ماکس وبر کیست
برگرفته از کتاب: ماکس وبر سیاستمدار، فیلسوف و دانشمند