تا دو دهه تفکر سیاسیِ ماکس وبر در جهت واحد و مشخصی دنبال میشد. ایدههایش بسیار ساده، اما اجرای آنها بسیار دشوار بود. او علت بنیادیِ افولِ آلمان را میدید، اما فاقد قدرت لازم برای تغییر دادن آن بود. اگر او رهبر سیاسی میشد نه دولت از او درخواست کمک میکرد و نه تودههای مردم از او پیروی میکردند.
سقوط آلمان
وقتی جنگ در سال ۱۹۱۴ درگرفت، ماکس وبر با تمام وجود درگیر آن شد. آنچه او از بیست سال قبل پیشبینی کرده بود اکنون در حال وقوع بود. اما او همیشه فکر میکرد میتواند از بروز فاجعه جلوگیری کند، و همین فکر را هم ادامه داد.
در شرایطی که پیروزیهای نظامی برای همهٔ غیرآلمانیها ناامیدی از آلمان تلقی میشد، اما امید او تقویت میشد، با این حال، افقِ دید او با این پیروزیها تیرهوتار نشد. حتی در هنگام بزرگترین برتری نظامی آلمان، او همچنان معتقد بود که امکان صلح بدون الحاق بخشهایی از اروپا به آلمان مقدور است.
در این موقعیت صرفاً پافشاری بر حقوق مشروع آلمان بزرگترین پیروزی را به همراه دارد و اعتبار آلمان را در سراسر جهان بهشدت افزایش می دهد. او در راستای حمایت از پیشنهادهایی که بهطور عملی امکانپذیر و در دسترس هستند، سیاستِ فزونخواهی را محکوم کرد؛ او در راستای حمایت از دیپلماسی منطقیای که با رویهای مؤثر ادامه یابد، «سیاست اطمینان به خود» را محکوم کرد؛ او این استدلال عوامفریبانه که تصمیمات دربارۀ افزایش جنگافزارهای زیردریایی تماماً در اختیار ارتش کشور و رهبران سیاسی است را محکوم کرد؛ او وعدههای چاپلوسانهٔ بولتنهای جنگ را محکوم کرد و خواستار گزارشهای صادقانه و عاری از جانبداری از آن وضعیت شد.
در همهٔ این موارد، مبارزهٔ او در مقابل حماقتی سیاسی بود که سبب از دست رفتن امری شده که امکان نائل شدن به آن را داشتیم. بدبینی وبر هرگز بازتابندهٔ عدم شجاعت او نبود، بلکه جهدی راستین در راستای بررسی امور تأثیرگذار بر روند حوادث بود؛ در واقع، تنها کسانی که میترسند خواهان شورمندی و خوشبینیِ دروغین از خود و دیگران هستند. ایمان قوی و شدید او به آلمان تنها با سقوط آن بهطور کامل آشکار شد، گرچه ایدههایش در آن زمان صریحاً تعریف نشده بودند.
در این زمینه: ماکس وبر واقع گرا
برگرفته از کتاب ماکس وبر سیاستمدار فیلسوف و دانشمند