ریاضتکشی رسماً به این خاطر عقلانی است که “شیوه قطعی و روشمندی از زندگی” را تجویز میکند. در مسیحیت اروپای قرون وسطا “کشیشها اولین کسانی بودند که زندگی عقلانی داشتند و به طور روشمند و با ابزارهای عقلانی برای نیل به هدف، مثلاً زندگی آینده، تلاش میکردند.
ریاضت کشی
تنها برای آنها بود که ناقوس به صدا درمیآمد و تنها برای او ساعات روز- به منظور عبادت و نیایش- تقسیم میشدند.” به باور ماکس وبر کلیسا ” نوعی زندگی کارمندی را در قرون وسطا شکل داد”. واژه کارمند با واژه روحانی هم ریشه است. اما رفرماسیون این آرمان ریاضتکشانه را به شکل تعیینکنندهای تغییر داد.
پروتستانتیسم در گسست با “اخلاق دوگانه” – یک قانون رفتاری برای نخبگان مذهبی و یک قانون برای پیروان عادی- روشمندی زندگی رهبانی را به زندگی هرروزه، امور دنیوی، کشاند- “تو فکر میکنی که از صومعه گریختی اما حالا همه باید تا آخر عمر خود یک راهب باشند”.
از این رو، پروتستانتیسم “به فعالیت روزمره اینجهانی رنگ و بویی دینی بخشید”. از آن پس “تنها راه زندگی خداپسندانه نه پشت سرگذاشتن اخلاق این جهانی و ریاضتکشی در صومعهها که تنها ایفای تعهداتی بود که جایگاه فرد را در جهان برایش مقرر میکرد” و این همه چیز را تغییر داد.
آنچه اهمیت دارد نه آموزۀ اخلاقی یک مذهب بلکه رفتار اخلاقی حاصله از آن است که بر اساس آن، پاداش اعطا میشود”. در مورد فرقههای پیوریتن “این رفتار اخلاقی شیوه عقلانی روشمندی از زندگی بود که- با توجه به شرایط خاص- زمینه را برای پیدایش «روح» سرمایهداری مدرن فراهم ساخت.
پاداشها در چنین فرقههایی مربوط میشد به دو مورد: «اثبات» فرد به خداوند که مترادف بود با رستگاری او و، «اثبات» خود نزد دیگران که به معنای تایید اجتماعی وی بود” همان طور که اخلاق پروتستانی تصریح میکند، اثبات فرد در پیشگاه خداوند وسیله جادویی کسب رحمت او نبود بلکه بیشتر تاییدی بود بر اینکه فرد شایسته کسب رحمتی است که موهبت برتر پروردگار به شمار میرفت.
در این زمینه: وبر و سرمایه داری
برگرفته از کتاب سرمایه داری و مدرنیته