ماکس وبر هرگز از تکرار این موضوع خسته نمیشد که هیچ پژوهش تجربیای نمیتواند بنیادی را فراهم آورد که بر مبنای آن بتوان تعیین کرد که چه چیزی دارای ارزش است و چه کاری باید انجام داد.
شناخت تجربی
در مواردی که هدفی پیشفرض گرفته شده، شناخت تجربی بهطور حتم میتواند نشان دهد که چه ابزارهایی برای دستیابی به آن هدف کمک خواهند کرد و چه ابزارهایی ما را از آن هدف دور خواهد کرد؛ همچنین شناخت تجربی میتواند تأثیرات ثانویهٔ یک کنش زیانبار را بر دیگر ارزشها تعیین کند.
- اما شناخت تجربی هرگز نمیتواند ثابت کند که ارزش و هدف بهطور فینفسه دارای اعتبار جهانشمول هستند. برعکس، هم شناخت تجربی ما و هم عزم ما برای پایبندی به ارزشها و انتخابهای خود زمانی شفافیت پیدا میکند که هیچکدام در تعدی به دیگری مجاز نباشند.
علم باید فارغ از داوریهای ارزشی باشد: به این معنا که دانشمند تجربی باید ترجیحات خود را نادیده بگیرد و پدیده را بهروشنی و از همۀ جهات بررسی کند و واقعیتهای خوشایند را بیش از واقعیتهای ناخوشایند مورد توجه قرار ندهد.
وظیفهٔ علمی من برای دیدن حقیقتِ واقعیتها و وظیفهٔ عملی من برای دفاع از ایدئالهای خودم ماهیتاً متفاوت هستند. این به این معنا نیست که یکی بدون دیگری تحقق مییابد. وبر فقط اصرار دارد که نباید آنها را با یکدیگر اشتباه گرفت. تنها با جدا نگهداشتن آنها از یکدیگر میتوانیم هر دوی آنها را محقق کنیم.
در این زمینه: تاریخ از نگاه ماکس وبر
برگرفته از کتاب ماکس وبر سیاستمدار، دانشمند و فیلسوف