محافظه کاری
محافظهکاری انگلیسی در پدرسالاری طبقه اشراف این کشور، عقل و درایت آرام قانون ]مشروطه[ و رویههای بیتکلف انسان معمولی ریشه دارد که؛ در حیات ]حزب[ توری انگلیس، جایگزین آمادهای برای تفکر هستند.
برعکس، محافظهکاری من در واکنش به ]وقایع[ می 1968 فرانسه بروز کرد. این مکتب یک واکنش انگلیسی به نمایش قارهای است و به همان اندازه آلتوسر، دلوز و گاتاری در فرهنگ والا و آثار روشنفکرانه ریشه دارد.
با وجود این، زمانیکه خودم را در بین ادبیات محافظهکاری یافتم دیدم که وضعیتم به هیچوجه وضعیت جدیدی نیست، و درواقع به وضعیت بورک شباهت دارد، کسیکه مثل من در ابراز نظر خود از انقلاب فرانسه مبهوت مانده بود.
واکنش بورک به بلندنظری فلسفی کسانیکه از آنها انتقاد میکرد آغشته بود. او در مقابل تأثیرات نگرانکننده فلسفه، از راهحل انگلیسی دفاع فلسفی کرد.
او از جانب انقلاب فرانسه در مقایسه با این فرضیه که سیاست معقول باید از اندیشه عقلانی نشأت بگیرد، خطر چندانی احساس نمیکرد.
و از طریق اثر خود با عنوان شاهکاراندیشه عقلانی این نوع سیاست را اصلاح کرد مبنی بر اینکه اندیشه عقلانی (به باور او) در معرض خطر قرار دارد. بنابراین نوعی تناقض در بطن محافظهکاری بورک وجود دارد که تا به امروز نیز پابرجاست.
محافظهکاری در سنت بریتانیایی میراثی برای فرهنگ جزیرهای است، که در آن آداب و رسوم بر عقلانیت و عدالت بهعنوان دادگاه استیناف نهایی برتری دارد.
قانون اساسی نانوشته، که اصول آن را آداب و رسوم تشکیل میدهد تا قوانین مدون، بر فرآیند سیاسی حاکم است.
زمانیکه عدالت یا معقول بودن هر بخش خاصی از میراث آنها- اعم از قانون عرفی، پادشاهی، ماهیت عملکرد مجلس، کلیسای آنگلیکن، و شاخههای سنتگریز مورد تردید قرار میگیرند.
آنها معمولاً اعتنایی نمیکنند، با گفتن اینکه شرایط همانی است که بوده، یا با طعنه و استهزا طفره میروند، با اعتراف به پوچی نظامی که مزیت اصلیاش این است که هیچکس نمیداند که چرا وجود دارد، و لذا هیچکس کاملاً نمیداند که چرا نباید باشد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب فلسفه سیاسی (تاملاتی بر مکتب محافظه کاری)