نژاد برتر
مردمانی هستند که نژادهای قدرتمند آنها، مَنش جانور شکارگر، دَرنده، غالب، اَربابگون، دوستدارِ ستیز با انسانهایی را حفظ کرده است که نَبردِ اقتصادی علیه طبیعت را به دیگرانی واگذار میکنند که در موقع مُقتضی، همایشان را چپاول کرده و مطیع میدارند.
دزدی دریایی، به اندازهی دریانوردی قدمت دارد؛ شبیخون به راههای تجاری، به اندازهی کوچگری قدمت دارد؛ و هر جا که دهقانی وجود داشته، بردگیِ او توسط اشرافزادهای جنگجو نیز وجود داشته است.
زیرا با سازمانِ بنگاهها است که تفکیک جنبههای سیاسی و اقتصادی زندگی- که در راستای قدرت و در راستای غنیمت سو گرفته- به وجود میآید.
ما نَه تنها گویایی درونی مردم را مطابق با فعالیتها درمییابیم- مثلاً جنگجویان و کارگران، رؤسا و دهقانان؛ بلکه سازمانِ کل قبایل برای یک شغل اقتصادی واحد را نیز از این رهگذر درک میکنیم.
شواهد گواه آنند که حتی در آن زمان، حتماً قبایل شکارگر، دامدار و کشاورز، دهکدههای مَعدنکاری، سُفالگری و ماهیگیری، سازمانهای سیاسی دریانوردان و سوداگران وجود داشته است- و علاوه بر آنها، مردمی فاتح بدون هر گونه اشتغال اقتصادی.
هر چه نَبرد برای قدرت و غنیمتْ سختتر باشد، پیوندِ افراد با قانون و زورْ نزدیکتر و شدیدتر است.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب بشر و تکنیک (افاداتی من باب فلسفهی حیات)