چرا باید برای تغییر فرهنگ یک سازمان از تحولات دشوار عبور کرد؟ چرا بایستی وقت بگذارید و منابع مورد نیاز برای پیشرفت را صرف کن ید؟ چرا تیمها را بهکار گیریم و برای رسیدن به همکاری تلاش کنیم؟ در زیر برخی از پاسخهای احتمالی این سوالات آورده شده است: به منظور کاهش هزینهها- اگر این پاسخ شما به سوالات بالا باشد، از نتایج هرگونه تلاش بهبودی ناامید شده و در مسیر شکست خواهید بود. همانطور که در فصل گذشته ذکر شد، کاهش هزینههای ملموس و قابل اندازهگیری میتواند دشوار باشد.
همکاری
سه کاهش اصلی هزینه که اکثر حسابداران با آن موافقند و موجب پسانداز واقعی میشود، شامل موارد زیر است: کاهش هزینههای نیروی کار، کاهش هزینههای مواد و کاهش هزینههای عمومی. اگر تلاش برای بهبود کار باعث از بین رفتن کار شود، در نهایت تیم شکست میخورد و کارکنان اندوهگین میشوند و رهبران و سازمان را تحقیر میکنند (به کارهای احمقانه نکنید! در فصل قبل مراجعه کنید). تا آنجا که به مواد مربوط میشود، هزینه اصلی قیمت قطعات ورودی است و بیشتر کارمندان خارج به خاطر خرید تأثیر زیادی بر قیمتها نخواهند داشت.
هزینههای عمومی معمولاً توسط رهبران کنترل میشود و ممکن است از طریق بهرهوری بیشتر (واحدهای بیشتر تولید شده = هزینههای عمومی کمتر در هر واحد) کاهش یابد. این تنها در صورتی اتفاق میافتد که تقاضا برای محصولات یا خدمات بیشتری وجود داشته باشد و تیمها خارج از فروش، نظارت چندانی روی این اتفاق نداشته باشند.
اگر کاهش هزینهها مورد توجه باشد، توسعه رهبران و تیمها در اولویت نیستند و توانایی دستیابی به برتری اگر غیرممکن نباشد دشوار خواهد بود. با این حال، دستیابی به همکاری تیمی و تمرکز بر برتری منجر به تقاضای بیشتر، ظرفیت مازاد و بهرهوری میشود که در نهایت منجر به سود بیشتر خواهد شد. مدیران این سازمان باید به همه این موارد بهعنوان سرمایهگذاری نگاه کنند که در آینده بهطور شایستهای پرداخت خواهد شد.
به منظور بهرمند ساختن مشتری، این در حال نزدیک شدن به هدف است. مشتریان به هر شکلی (بیماران، موکلین، مراجعین و غیره) مایه حیات همه سازمانها هستند. راضی نگه داشتن و حتی خوشحال بودن آنان برای موفقیت طولانی مدت که منجر به امنیت شغلی، بازده سرمایهگذاری و رشد میشود، حیاتی است.
از آنجا که انتظارات مشتری دائماً در حال تغییر است، شاید عملکردی از سوی سازمان که در گذشته رضایتبخش بوده، امروز به تأمین نیازهای مشتری نزدیک نباشد. اگر سازمان دائماً در حال بهبود فرایندها، طرحها، کیفیت و غیره نباشد، در مسیر نابودی است و ممکن است از سرنوشت خود آگاه نباشد تا اینکه خیلی دیر شود. نمونههای زیادی از سازمانها وجود دارد که بهعنوان نمونههای برتر شناخته میشوند اما پس از مدتی، به دلیل عدم توانایی در تطابق با تغییرات انتظارات مشتریان خود، به سرعت از دور خارج میشوند.
عامل دیگری که باید در هنگام تأمین نیازهای مشتری در نظر گرفت این است که رقابت تا چه اندازه نیازها را برآورده می سازد. در گذشته، مشتریان به سازمانهایی که محصولات و خدمات را به آنان ارائه میدادند، درجه خاصی از وفاداری داشتند. در بسیاری از موارد، این موضوع دیگر صحت ندارد. هر سازمانی باید با هر سفارش، تماس و تعامل مشتری را به خود جلب کند. با استفاده از شبکههای اجتماعی، بررسیهای فوری و کلمات مصطلح خوب و قدیمی، درک رضایت مشتری میتواند به سرعت تغییر کند و اگر تبلیغات بد به آگاهی عمومی نفوذ کند، مشتریان به رقیب روی می آورند.
بسیار حائز اهمیت است که کل سازمان چگونگی همکاری، توسعه بهترین محصولات و خدمات را در اختیار داشته و فرایندهای قابل پیشبینی با ظرفیت کافی برای برآورده سازی خواسته ها را داشته باشد.. همه این کارها با قیمت مناسب با کیفیت عالی و تحویل سریع میسر میشود. این امر تنها در صورتی محقق میشود که کل سازمان به سمت مشارکت مدل پیشرفت متوالی رهبری روی آورده باشد.
در این زمینه: عنصر نهایی برای تیم های موفق
برگرفته از کتاب جلوه برتری رهبری نوین در اقتصاد و سیاست