یکی از مضامین کلیدی جامعهشناسی معاصر فرآیند مدرنیزاسیون است – بهطور خاص، اینکه چگونه تغییر اجتماعی در قالب تغییر اساسی جامعه، برای مثال، تغییرشکلبندی کشورهای سنتی کشاورزی به کشورهای مدرن و صنعتی رخ میدهد. جامعهشناسی تاریخی معاصر بر مقایسه و کاربرد روشهای تطبیقی تأکید میکند؛ چیزی که اغلب جامعهشناسی تاریخی «تطبیقی» عنوان میشود.
جامعه شناسی تاریخی
اصولاً این مقایسه میتواند در ابعاد زمانی و مکانی انجام گیرد. در حالت زمانی، این شامل مقایسه گامها یا مراحل تکمرحلهای توسعه تاریخی در توالی تاریخی است. در حالت مکانی، تکتک کشورها با یکدیگر یا فرهنگها و تمدنهای وسیعتر مقایسه میشوند.
این رویکرد دوم در جامعهشناسی تاریخی معاصر حاکم است که بر مقایسه رویدادهایی استوار است که همزمان در مکانهای مختلف سراسر جهان رخ میدهند. هدف آن آشکارسازی وجوه تشابه و تفاوت بین تکتک نمونهها و نحوه همسانی فرآیندهای اجتماعی در حوزههای مختلف و عامل تمایز آنها از همدیگر است.
البته جامعهشناسی تاریخی به موضوع مدرنیزاسیون محدود نمیشود. بلکه رویکرد علمی وسیعی است که به قلمروها و مشکلات متعدد در فرهنگ، مذهب، ملیگرایی، سیاست، روابط بینالملل، جهانیشدن، درگیریهای نظامی، اقتصاد، کار، علم، هنر، زندگی روزمره، زندگی خانوادگی، حافظه جمعی و موضوعات فرعی دیگر میپردازد.
در این رویکرد، جامعهشناسی تاریخی حول سه عنصر اصلی ساخت یافته است: نظریه کلی، روششناسی تحقیق و حوزههای خاص موضوعی.
درست است که جامعهشناسی تاریخی تنها بر یک پارادایم یا برداشت نظری مسلط استوار نیست، بلکه شامل همزیستی نظریهها و رویکردهای نظری متفاوت در کنار همدیگر است و ما سعی داریم جامعهشناسی تاریخی را در کثرت مبانی نظری آن در نظر بگیریم.
نظریهپردازان مختلف و مکاتب متفاوت علمی مورد بحث قرار میگیرند و اشتراکات و عناصر متمایز آنها بهدرستی ذکر میشوند.
جامعهشناسی تاریخی خود تاریخی دارد و اگر بخواهیم به درک وضعیت کنونی این رشته، و چرایی تعقیب وظایف و اهداف خاص آن نائل آییم، باید نسبت به توسعه پیشین آن هم در زمینه جامعهشناسی بهمثابه یک تلاش گستردهتر و هم در روابط بین رشتههای دانشگاهی کانونی جامعهشناسی و تاریخ آگاهی یابیم.
در این زمینه: چشم انداز جامعهشناسی تاریخی
برگرفته از کتاب چشم انداز جامعهشناسی تاریخی