هنگامی که فریدریش دوم پادشاه پروس که خود سیاستمدار قدرتمندی بود، در حال و هوای فلسفی قرار داشت، کتاب «ضد ماکیاولی» را به رشته تحریر درآورد و از طریق عنوان این کتاب، توانست همه توجهات را بر ویژگی انسانی و روشنگرانۀ تصورات خود از حاکمیت جلب نماید.
ماکیاولیسم
مفهوم «ماکیاولیسم» تا به امروز همچون واژه اهانتآمیزی باقی مانده است. بر طبق یک روایت، ماکیاولی در بستر مرگ در پاسخ به فشارهایی که برای نفرین کردنِ شیطان و تکفیر همه آثارش بر او وارد میشد، گفت: «اکنون زمان دشمن سازی نیست». بنابراین آیا ماکیاولی واقعاً «فیلسوفِ شیطان» بود؟
ماکیاولی فرزند رنسانس است، دورانی که در آن چشماندازهای تازه و فراوانی در همه زمینههای فرهنگی شکوفا شد. اگر کتاب «شهریار» در پیوند با تاریخ فلسفه مورد بررسی قرار گیرد، بدون در نظر گرفتن ارزشهای اخلاقی، بیش از هر چیزی، موضوع جدید و دورانسازی به نظر میرسد.
- پیش از این نیز کتابهای مشابه فراوانی وجود داشتهاند، اما هیچ کدام با اثر ماکیاولی قابل مقایسه نیستند. چون در این کتاب برای اولین بار سیاست به صورت «عریان»؛ بدون اضافات متافیزیکی، اخلاقی و الهیاتی مورد بررسی قرار میگیرد.
در واقع با ماکیاولی فلسفه سیاسیِ دوران جدید آغاز شد، فلسفهای که حکومت را به شکل یک سازمان درک میکند که توسط مردم ایجاد میشود، فلسفهای که همچنین تلاش میکند به سیاست بدون عینکی اخلاقی بنگرد. ماکیاولی البته آگاهانه اخلاق را زیر سؤال نمیبرد، بلکه وی تنها اخلاق را از فلسفه سیاسی خود خارج میکند.
«شهریار» از موضوع ساده اما مهمی برخوردار است؛ چگونه میتوان سیاست را به فعالیتی مؤثر تبدیل نمود؟ یک حکمران چگونه باید عمل کند، اگر بخواهد حکومتی موفقیت آمیز و طولانی مدت داشته باشد؟
ماکیاولی موضوع سیاست را از زاویه دیدی جدید، زاویه دید کارآیی، مورد بحث قرار میدهد که ایدهای انقلابی است. «شهریار» اولین درسنامه محاسبه عقلانیِ قدرت در تاریخ فلسفه سیاسی محسوب میشود و ماکیاولی را میبایست به وجود آورنده دانش تدبیر سیاسی دانست.
در این زمینه: رویای فیلسوف شاه
برگرفته از کتاب: عمارت فلسفه