برخی منتقدان جهانشمولیت نظریههای مورد استفاده هومی بابا برای توسعه اندیشههای محوری او را زیر سوال بردهاند.
نقد هومی بابا
برای مثال، محقق بریتانیایی و مبارز سیاسی، بارت مور-گیلبرت، گفته است که روانکاوی حاضر در قلب تحلیل بابا در غرب شکل گرفت و اساساً نمایانگر یک جهانبینی آمریکای شمالی و اروپامحور است (یعنی، جهانبینی مبتنی در تقدم دیدگاهها و مفروضات غربی) که در جاهای دیگر تنها میتواند بهشکلی ناشیانه بهکار گرفته شود.
بههمین ترتیب، موضع فلسفی زیربنایی بیشتر پروژههای فکری او – موضع پساساختارگرایی – خاستگاه و اغلب شیوهعمل اروپایی دارد. بنابراین، کار بابا ریسک میکند که خود را «در بین» قرار میدهد؛ در تلاش برای گرد هم آوردن اندیشه اروپایی و تجربه (استعماری) آسیایی، ریسک تعلق به هیچ کدام از این دو دسته وجود دارد.
- افزون بر این، پیامدهای ضمنی برای نظریه بابا در رویدادهای سیاسی جهانی وجود دارد. پس از پایان چند دهه تنش جهانی بین ملتهای همسو با ایالات متحده و ملتهای همسو با اتحاد جماهیر شوروی موسوم به جنگ سرد، دهه 1990 شاهد پیروزی آشکار دموکراسی لیبرال سرمایهداری بود – نظام سیاسی و اقتصادی که امروزه در غرب حاکم است.
به قول دانشمند علوم سیاسی فرانسیس فوکویاما، که مقاله تأثیرگذارش بهنام «پایان تاریخ» امنیت و اعتماد نوظهور غرب را جمعبندی میکند، شکست کمونیسم پیامآور «تهکشیدن کامل جایگزینهای نظاممند ماندنی در برابر لیبرالیسم غربی» بود.
اگر همانطور که فوکویاما عنوان میکند، اکنون تنها یک نظام برای عضویت در سراسر جهان وجود داشته باشد، کار بابا در مورد تعامل بین فرهنگهای مختلف، یا حتی بین فرهنگهای جهانی و محلی، بیربط و فاقد موضوعیت خواهد شد، زیرا هیچ فرهنگی برای «بین» بودن وجود نخواهد داشت.
در این زمینه: هومی بابا کیست
برگرفته از کتاب: تحلیلی در باب موقعیت فرهنگ هومی بابا