موقعیت فرهنگ اثر هومی کی بابا یکی از متون اصلی پسااستعماری است: مطالعه فرهنگهایی که از حکومت استعماری فراتر رفته و، اغلب با تاکید مجدد بر هویت ملیشان و میراثهای حکومت استعماری بر فرهنگ و جامعه ملت پسااستعماری، به استقلال رسیدهاند. این کتاب به بحث درباره تأملات مربوط به استراتژیها و گفتمانهای ایجاد شده توسط استعمار میپردازد.
موقعیت فرهنگی هومی بابا
از بسیاری جهات، پسااستعمارگرایی در واقع جانشین جنبشهای فکری پیشینی است که طبقهبندی ملتها و مردمان در طیفی بین مدنیت و بدویت را بهشیوهای مشابه بهچالش کشیده بودند. یکی از توجیههای استعمار این اندیشه بود که ملتهای «متمدنتر» یا «توسعهیافتهتر» موظف به حکومت بر ملتهای دارای فرهنگهای کمتر توسعهیافته یا وحشی هستند تا به توسعه آنها کمک کنند.
اولین متن برجسته در حوزه مطالعات پسااستعماری، شرقشناسی ادوارد سعید (1978) بود، که استدلال میکرد هنرمندان، نویسندگان و مدیران استعماری غربی (یا مغربزمین) تصویری تحریفشده از شرق (یا مشرقزمین) بر اساس نه واقعیتهای مشاهدهپذیر بلکه تصورات از پیش ساخته شده درباره «دیگری» اساساً عجیب و غریب و بیگانه برساختهاند.
فرایند «دیگریسازی» مستلزم تقسیم جهان به دو بخش غربی و غیرغربی بود. این اندیشه بسیار تعصبآمیز بود، زیرا مقوله غیرغربی بهمعنای بربر، غیرمتمدن، تنبل یا وحشی (بر خلاف غرب متمدن و کوشا) بود. اندیشمندان بعدی، مانند گایاتری چاکراورتی اسپیواک، نظریهپرداز ادبی، کار خود را بر اساس آثار سعید بنا نهادند، اما نشان دادند که نظریه شرقشناسی او در میان مردمان و زمانهای مختلف کاربرد یکسانی ندارد.
آیا فرودست میتواند سخن بگوید؟ نخبگان چگونه میتوانند مانع تداوم برساخت فرودست شوند؟ مسأله «زن» در این زمینه مسألهآمیزترین مسأله بهنظر میرسد. روشن است که اگر فقیر، سیاهپوست و زن باشید، فرودستی را به سه شیوه تجربه میکنید.
برغم گسترش قلمرو دید اندیشه پسااستعماری در طول دهههای 1980 و 1990، مفاهیم اصلی در این رشته نوظهور همواره در حال تغییر بودند. از نظر بابا، این یک نقطهضعف نبود، و در موقعیت فرهنگ عنوان میکند که اندیشه پسااستعماری باید به استقبال تغییرپذیری دائمی برود.
او استدلال میکرد که برخلاف جنبشهای فکری مانند مارکسیسم (رویکرد تحلیلی و فلسفه سیاسی مبتنی بر اندیشه اقتصاددان و نظریهپرداز سیاسی آلمانی کارل مارکس)، هیچ روایت برتری وجود ندارد که تمام تحلیلهای بعدی لزوماً از آن سرچشمه گیرد.
از نظر بابا، مطالعات پسااستعماری بر افول مرزهای روشن در همه حوزهها استوار بود و نمیتوانست آن میراث را بهخاطر مواضع نظری باثبات و قابلاتکا و پایایی در اظهارات خود رها کند.
در این زمینه: ادبیات استعماری
برگرفته از کتاب تحلیلی در باب موقعیت فرهنگ هومی بابا