به گمان هیتلر، آلمان جهت نبردی مقدس نبردی مقدس علیه یهودیان - نشر پیله

نبردی مقدس علیه یهودیان

کتاب جهان بینی آدولف هیتلر
Rate this post

به گمان هیتلر، آلمان جهت نبردی مقدس علیه یهودیان مأمور شده بود، نبردی که تعیین‌کنندۀ سرنوشت بشریت در این جهان به شمار می‌رفت: جهان‌بینی هیتلر به چنین رسالتی می‌انجامید، رسالتی که به وضوح با یهودستیزیِ سنتی تفاوت داشت.

نبرد علیه یهودیان

در واقع آن‌چه در جهان‌بینی هیتلر جدید بود، شامل اندیشه‌های قومی-نژادی نمی‌شد، بلکه عبارت بود از سازمان‌دهی التقاطیِ برخی ایده‌های سنتی؛ که نتیجۀ آن تصمیم قاطعانه و سرسختانۀ هیتلر مبنی بر نابودی یهودیان بین سال‌های 1923 تا 1945 بود. هیتلر در واقع به یهودیان به چشم دشمنانی می‌نگریست که مانع از تأثیرگذاری قانون سرسخت حرکتِ تاریخ می‌شدند.

  • یهودیان نیز تحت تأثیر غریزۀ حفظ بقا بودند، آنها نیز در نبرد بر سر زندگی مشارکت داشتند، اما به دلیل عدم توانایی در تشکیل فرهنگ و کشور، به شیوه‌ای متفاوت این نبرد را دنبال می‌کردند.

به گفتۀ هیتلر در اصل «تلاش قوم یهود برای تسلط بر جهان، فرآیندی است که نظیر انگیزۀ آنگلوساکسون‌ها برای تصاحبِ تسلط بر این کرۀ خاکی، طبیعی به نظر می‌رسد و یهودیان نیز همانند آنگلوساکسون‌ها، این مسیر را به روش خود و با سلاح‌های خود می‌پیمایند».

البته با توجه به این‌که «طبیعت قوم یهود، فاقد نیروهای سازنده برای ایجاد و حفظ فضای حیاتی مختص خود است، نبرد بر سر زندگی به دلیل طبیعت و سرشتِ اساساً متفاوت آریایی‌ها و یهودیان، شکل‌های متفاوتی به خود می‌گیرد.

  • یهودیان به دلیل فقدان توانایی‌های سازنده نمی‌توانند کشوری ایجاد نمایند، بلکه به عنوان مبنایی برای وجود خود به کار و فعالیت سازنده و خلاقانۀ سایر ملت‌ها نیاز دارند.

به این ترتیب وجود یهودیان به یک زندگی انگلی در زندگی سایر ملت‌ها بدل می‌گردد و به موجب آن آخرین هدف نبرد یهودیان بر سر زندگی، اسارتِ ملت‌های فعال و مولد است». بنابراین، هدف نهایی یهودیان «ملی‌گرایی‌زدایی، آشفته‌ساختن سایر ملت‌ها، پایین آوردن سطح نژادی ملت‌های برتر، تسلط از طریق ریشه‌کنی قشر روشنفکر و جایگزینی ‌آنها با اعضای قوم خود».

انگیزۀ بسیار تعیین‌کنندۀ هیتلر برای نابودی یهودیان در چنین رشته افکاری نهفته بود، یهودیانی که وی به آنها به منزلۀ بانیان انحطاط نژادی و فرهنگی و در عین حال مخالفین قانون‌مندی طبیعت می‌نگریست.

آنها جبهۀ روشنِ مبارزه بر سر زندگی را محو کردند؛ ایده‌آل‌های صلح‌طلبانه و اندیشه‌های بین‌المللی‌گرایانۀ آنها، ملت‌ها را از قانون واقعی حرکتِ تاریخ منع می‌نمودند، چون بدون نبرد نژادها بر سر زندگی، «پیروزی قوی‌ترین‌ها» میسر نمی‌گشت. به این ترتیب، به نظر می‌رسید که (نزد یهودیان) «ایدۀ اساسی اشرافی طبیعت و ارادۀ طبیعت برای پرورش گونۀ برتر برای زندگی» از هیچ مبنایی برخوردار نباشد.

  • این پیشینه نشان می‌دهد که یهودستیزی هیتلر بر اساس محاسبات تبلیغاتی-تاکتیکی نبوده است. بی‌تردید وی همواره تأثیرگذاری یهودستیزی را بر روی قوم «آریایی» لحاظ می‌کرده است.

با این وجود، این انگیزه و محرک تاکتیکی را نمی‌توان دلیل اصلی یهودستیزی هیتلر دانست، بلکه یهودستیزی وی عنصری برگرفته از تصویر غیرعقلانی وی از تاریخ بود، تصویری که باعث شد که وی با وجود همۀ تضادها و تردیدها به یک «رسالات تاریخی» ایمان داشته باشد. از این طریق می‌توان احساس رسالت وی برای نجات‌ و همچنین ارادۀ متعصبانۀ وی برای نابودی یهودیان به عنوان دشمن اصلی را توضیح داد، اراده‌ای که هیتلر آن را تا سقوط خود، دنبال کرد.

در واقع هیتلر در ایدئولوژی خود در مورد نبرد بر سر زندگی به پیامدهای رادیکال و تکان‌دهنده‌ای، اندیشیده بود: «اگر یهودیان با کمک اعتقادات مارکسیستی خود بر مردمان این جهان پیروز شوند، در این صورت این سیاره همانند میلیون‌ها سال پیش متروک و خالی از انسان خواهد شد. طبیعت ابدی، به صورت سرسختانه انتقام تخطی از احکام خود را خواهد گرفت. بنابراین معتقدم که امروزه با مقاومت کردن در برابر یهودیان و جنگیدن برای مخلوقین خداوند، بر اساس خواستۀ خالق متعال عمل می‌کنم».

در این زمینه: هیتلر و یهودیان

برگرفته از کتاب: جهان بینی آدولف هیتلر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *