امانوئل والرشتاین که در زمینه فضازمان مورد اشاره قرار گرفت، اثری بهیاد ماندنی در مورد توسعه چیزی پدید آورد که آن را نظام جهانی مدرن نامید. تحقیق والرشتاین بر نظریه وابستگی استوار است که قدمت آن به اواخر دهه چهل و اندیشههای اقتصاددانانی مانند هانس سینگر و رائول پربیش بازمیگردد؛ این نظریه در دهههای بعدی توسط پل آ. باران، آندره گوندر فرانک، فرناندو هنریکه کاردوسو و دیگران بسط یافت.
نظام جهانی
نظریه وابستگی در رابطه مستقیم با مارکسیسم تدوین گردید: در قیاس با سرمایهداران و پرولتاریا، کشورهای توسعهیافته بهعنوان مرکز (یا شمال) نامیده میشوند و بهعنوان استثمارگر شناخته میشوند. بههمین ترتیب، کشورهای «عقبمانده» بهعنوان پیرامونی (یا جنوب) نامیده میشوند و بهعنوان کشورهای استثمارشده شناخته میشوند.
والرشتاین از این حیث در زمینه اندیشه جامعهشناختی مهم و استثنایی است که کانون توجه جامعهشناسی را از تمرکز محدود آن بر جوامع درون مرزهای دولتملت به مسائل جهانی منحرف کرد. به این معنا، او تقریباً دو دهه پیش از دیگران به طرح نظریه معاصر جهانیشدن پرداخت. نقطه شروع رویکرد والرشتاین، نقد نظریه مدرنیزاسیون پارسونزی، همراه با پذیرش انتقادی و تجدیدنظرانه نظریه اقتصادی مارکس و استفاده الهامبخش از فرناند برودل بود.
از نظر والرشتاین، در کنار دیدگاه فضایی، بعد زمان حیاتی است. او بر این باور است که زمان حال بسیار بیشتر از تصور کنونیِ جامعهشناسی توسط گذشته تعیّن می یابد. دنیای مدرن از نظر والرشتاین عمدتاً دنیایی سرمایهدارانه است. بهنظر او، سرمایهداری نه آنطور که وبر ادعا میکرد بهلطف اخلاق پروتستانی متولد شد، و نه آنطور که مارکس اعلام کرد بهواسطه فرآیند انباشت اولیه سرمایه شکل گرفت. جهان از طریق فرآیندهای تجارت از راه دور و مبادله کالا بین مناطق خاص شکل گرفت.
از نظر والرشتاین، واحد اصلی تحلیل تکتک کشورها یا مناطق نیست، بلکه نظامی در مقیاس بسیار گستردهتر است که توسط شبکههای جهانی بازارها و روابط اقتصادی شکل گرفته و به کل کیفیت کاملاً جدیدی میبخشد. این نظام بهمثابه یک کل مکانی-زمانی تعریف میشود که بسیار فراتر از واحدهایی است که بر مبنای قدرت سیاسی تعریف شدهاند و به این ترتیب دارای ساختاری است که در آن کارکردهای خاصی وجود دارند.
مرزهای آن تبدیلپذیر است و در اثر توزیع بینالمللی نیروی کار و جابجایی مکانی-زمانی کالا و پول شکل میگیرد. بنابراین، از دیدگاه والرشتاین، سرمایهداری از همان ابتدا موضوع دولتهای ملی نبود، بلکه پدیدهای در مقیاس جهانی بود، در فرآیندهای پویایی بلندمدتی که قدمت آن به قرنهای 15 و 16 بازمیگردد. بیایید اضافه کنیم که مدل والرشتاین نه تنها بهدلیل تقلیلگرایی اقتصادی که در آن تحولات خاص در حوزه قدرت سیاسی نادیده گرفته میشود، بلکه بهدلیل کلنگری اغراقآمیز هم مورد انتقاد قرار میگیرد که مطابق آن جهان بیشتر از عرصه واقعیت، منسجم و یکپارچه تلقی شده است.
از نظر والرشتاین، ساختار نظام جهانی در نتیجه نرخهای بسیار نابرابر بین سه حوزه شکل گرفته است. در مرکز یک هسته وجود دارد که محرک اصلی نظام جهانی است. هسته اصلی محصولاتی با بالاترین کیفیت تولید میکند که اکثریت سرمایه و نیز مراکز عمده مبادلات از آن تامین میشود. هسته مرکزی از ثروت بیشتری استفاده میکند و نرخ تولید بسیار بیشتری نسبت به بقیه جهان دارند. در حاشیه سیستم یک منطقه پیرامونی وجود دارد که مواد اولیه و نیروی کار ارزان را تامین میکند.
بین این دو قلمرو، نیمهپیرامونی مییابیم که دارای هر دو ویژگیهای هسته و پیرامون است. منطقه خارجی هم وجود دراد که (هنوز) در این نظام جهانی ادغام نشده است. نظام جهانی سرمایهدارانه باعث ایجاد شرایط نابرابری شدید میشود. جوامع در موقعیت بدتر عمدتاً به جوامع دارای وضعیت بهتر وابسته هستند. اگر هسته مرکزی نقش استثمارگر و پیرامون نقش استثمارشونده بازی میکند، نیمهپیرامون در موقعیت طبقه متوسط قرار دارد.
مبادله بین مناطق در چارچوب توزیع نامتقارن نیروی کار صورت میگیرد، که در آن نقش پیرامونها به استخراج مواد خام و کشاورزی تکمحصولی، همراه با کار اجباری، از جمله بردهداری، منحصر میشود. توسعه این نظام اساساً تحت تأثیر اصول انباشت سرمایه است که در چند قرن گذشته به یک نیروی محرکه اصلی، اما نه محض، تکامل اجتماعی تبدیل شده است.
در این توسعه، چندین روند اساسی بلندمدت مشاهده شده است، بهویژه اینکه نظام جهانی در حال گسترش است (در قرن نوزدهم به ابعاد جهانی رسیده بود)، پیوندهای آن عمیقتر میشود، و ساختارهای مرتبط با مناطق سهگانه آن دستخوش تغییرات داخلی میشوند (موقعیت تکتک کشورها در واقع استمرار قابلتوجهی دارد، اما پایدار نیست، و کشورها در درازمدت میتوانند درون نظام صعود یا سقوط کنند). دیدگاه والرشتاین و پیروانش درباره توسعه نظام جهانی همان دیدگاه بلندمدت برودل است. بعلاوه، این شامل بعد دوم برودلی میشود: چرخههای موزون ظهور و سقوط در امواج بلندمدت اقتصادی و روابط قدرت سیاسی.
در این زمینه: مضامین کلیدی جامعه شناسی تاریخی
برگرفته از کتاب چشم انداز جامعه شناسی تاریخی