رژیم های تندرو و نظریات تندروها
کوبا تحت حکومت کمونیست محض، از ظالمترین رژیمهای جهان است. در سال 2009 فرصتی پیش آمد و به کوبا رفتم. در نگاه اول جذب مناظر زیبا و از طرف دیگر فقر گسترده شدم.
مردم در ظاهر شاد بودند ولی رژیم حکومتی زندگی آنها را به شدت کنترل میکرد. شهروندان کوبایی بسیار مشتاق صحبت از وضعیت خود بوده ولی از عواقب آن میترسیدند.
در هاوانا از Museo de lo Revolucion بازدید کردم. در آنجا اعلامیهای تاریخی روی دیوار نظرم را جلب کرد که نوشته بود: «تعرض باکتریایی سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا (CIA) ویروس تب استخوانشکن (Dengue) را وارد کشور ما کرد.
از بین سیصد و چهل هزار مورد ناشناخته، صد و شانزده هزار نفر در بیمارستان بستری شدند ولی پنجاه و هفت نفر بزرگسال و صد کودک از دنیا رفتند.»
تب استخوانشکن یک عفونت وحشتناک است. اما در نواحی گرم عادی بوده و در تمام کشورهای جزیره کارائیب، در بخشهایی از آمریکای جنوبی و مرکزی، آفریقا، هند و آسیای جنوب شرقی و جمعاً در بیش از صد و ده کشور جهان روی میدهد.
نیازی نبود که CIA آن را وارد کوبا کند، چون آب و هوای خود کوبا پشه ناقل این ویروس را جذب میکند. در سال 1981، فیدل کاسترو آمریکا را علناً متهم به وارد کردن این ویروس کرد.
در سال 2009 مقامات کوبا، وقوع این بیماری را در کشور به توطئهچینی دشمن قسمخورده خودشان نسبت میدهند. برای من هنوز روشن نیست که چرا موزه، واژه «باکتریایی» را ذکر کرد، در حالی که بیماری تب استخوانشکن به علت یک ویروس است.
آیا رواج چنین نظریه توطئهای در داخل کشوری که حکومت آن تندرو بوده، اتفاقی است؟ اعتراف میکنم که انجام پژوهش روانشناختی – اجتماعی در کشورهای تحت حکومت تندرو سرکوبگر، خیلی مشکل است. اگر اتفاق هم بیفتد، پاسخ شهروندان مشکوک و غیرقابل اعتماد خواهد بود. در منابع تاریخی از رژیمهای تندرو و نقش نظریههای تندرو خواندهایم.
یک نکته مهم در این منابع، شهرت نظریههای توطئه در میان قدرتهای حاکم، رژیمهای کمونیست چپ و راست و رژیمهای فاشیستی چپ و راست است.
معمولاً رهبران این رژیمها، نظریههای توطئه را در مورد گروههای یا ایدئولوژیهای مخالف مطرح میکنند تا برای کارهای خود دلیل داشته باشند.
به علاوه، این رژیمها از توطئهچینی میترسند، طوری که مدام شهروندان را کنترل میکنند تا با کشورها یا ایدئولوژیهای دشمن ارتباط نداشته باشند. در سالهای دهه 1930، آدلف هیتلر طی چندین سخنرانی، نفرت خود را از یهودیان ابراز کرد. همچنین در کتاب خود Mein Kampf دلایل این نفرت را برشمرد. دلیل آن چه بود؟ به نظر میرسد او از نظریههای توطئه یهودیان میترسید.
او شکست آلمان در جنگ جهانی اول و افت شدید اقتصادی را ناشی از توطئه یهودیان میدانست. از دیدگاه او، کمونیسم و سرمایهداری نتیجهی توطئههای یهودیان برای تسلط به جهان بود. بدون شک این نگاه هیتلر عواقب غمانگیز بیشماری داشت.
بر قدرت هیتلر افزود و یهودیان را سپر بلای دست مردم آلمان کرد. ربط دادن یهودیان به کمونیسم، که به آن «یهودی بلشویسم» اطلاق میشود، نه فقط بهانه آغاز هولوکاست، بلکه حمله به اتحاد جماهیر شوروی استالین شد. ژوزف استالین هم به نظریههای توطئه یهودیان اعتقاد داشت و آن را عامل پیدایش نازیسم قلمداد کرد.
رژیمهای تندرو حاکم معمولاً به دلیل ترس از توطئهچینی، مانع آزادی بیان میشوند. شهروندان مخالف، محکوم به فعالیتهای توطئهگرایانه برای ضربهزدن یا سرنگون کردن رژیم هستند. استالین هزاران نفر را محکوم کرد چون فکر میکرد علیه او و دولتش توطئهچینی میکنند.
در آلمان شرقی هم KGB در امور شهروندان جاسوسی میکرد تا بداند چقدر مخفیانه از رژیم او انتقاد میکنند. به خصوص احتمال تبانی شهروندان را با غرب امپریالیست میداد.
حتی دورترین روابط با غرب یا با مخالفان سیاسی که از غرب جانبداری میکردند، شهروندان را به دردسر بزرگ میانداخت. نکته طلایی در اینجا، همان ترس از توطئهچینی شهروندان است که قدرت رژیم را تحلیل میبرد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب روانشناسی نظریه های توطئه