هایدگر، جنگ جهانی اول، بحران جمهوری وایمارهایدگر فیلسوف غیر سیاسی - نشر پیله

هایدگر فیلسوف غیر سیاسی

کتاب هایدگر و ایدئولوژی جنگ
Rate this post

هایدگر فیلسوف غیر سیاسی

هایدگر، جنگ جهانی اول، بحران جمهوری وایمار، آخرین تلاش‌های مذبوحانه برای نجات این جمهوری، به قدرت رسیدن نازیسم، اولین گام‌های سیاست داخلی و خارجی رژیم جدید، جنگ داخلی اسپانیا، شروع و روند پیشرفت جنگ جهانی دوم، پیروزی‌های درخشان آلمان نازی در ابتدای جنگ، دشواری‌های ایجاد شده در جریان جنگ (ورود آمریکا به جنگ، گرفتاری ارتش آلمان در جبهه شرقی و ناکامی در استالینگراد) و شکست آلمان را قدم به قدم دنبال و از لحاظ فلسفی تفسیر می‌کند. پس از اتفاقات سال 1945 نیز هایدگر در خصوص اخراج آلمانی‌ها از سرزمین‌های شرقی، ظهور سلاح‌های اتمی، محاصره برلین و جنگ سرد اظهار نظر می‌کند.

هایدگر

وی در طول گسترش جنگ سرد به دفعات و به وضوح از لیبرالیسم، دموکراسی، سوسیالیسم، بلشویسم، کمونیسم و طبیعتاً نازیسم صحبت به میان می‌آورد، از موسولینی، هیتلر و استالین نقل قول می‌کند، به نویسندگانی نظیر وبر، اشمیت، اشپنگلر، یونگر که علاقه سیاسی آنها انکارناپدیر است، استناد می‌کند و سرانجام در دوران رایش سوم درگیر مجادله با نظریه‌پردازان رژیم می‌شود و در این مسیر مورد حملات، انتقادات و حتی قدردانی‌ها و تجلیل‌ها قرار می‌گیرد.

در این شرایط پاک‌سازی هایدگر از لکه‌های سیاسی ناموفق و مشکل‌ساز از کار در می‌آید. هایدگر در سخنرانی‌ها و آثار خود بارها از اصطلاح «ملی» استفاده می‌کند. البته در اینجا با اصطلاحی ترجمه‌ناپذیر سر و کار داریم، می‌بایست توجه گردد که این واژه در آلمان نازی، واژه کلیدی ناسیونال سوسیالیسم به شمار می‌رفته و بی‌جهت نیست که ناسیونال سوسیالیست‌ها برای روزنامه حزب خود عنوان «ناظر ملی» را برگزیده بودند.

با این همه بین هایدگر و رژیم و حزب، حزبی که وی رسماً به آن ملحق شده بود، پرتگاهی وجود داشت و از سوی دیگر روشن شدن معنای سیاسی عینی اصطلاح «ملی» چندان دشوار نیست. هیتلر به دفعات جهان‌بینی خود را «ملی» می‌نامد و با نگاهی کوتاه در «نبرد من» می‌توان متوجه شد که این اصطلاح، فلسفه حزب را بیان می‌کند.

بی‌جهت نیست که در این کتاب به کلیدواژه «ناسیونال سوسیالیسم» اشاره می‌گردد. حتی در خارج از محافل حزبی نیز هیچ تردیدی در مورد معنای سیاسی اصطلاح «ملی» وجود ندارد.

هنگامی که فرماندهان نیروهای مستقر در جبهه روسیه مجبور بودند ویژگی‌های خاص جنگ علیه بلشویسم را توضیح دهند، آنها به توضیح این نکته اکتفا می‌کردند که چنین جنگی توسط «ایده ملی» تحمیل شده است.

بنابراین قابل درک می‌شود که چرا برخی مفسرین این اصطلاح را به «نژادی» تعبیر کرده اند. این تفسیر نیز دست‌کم در مورد هایدگر چندان دقیق و صحیح نیست. البته از نظر برخی از مفسرین تعبیر «ناسیونال سوسیالیست» نیز برای این اصطلاح می‌تواند مناسب باشد.

هایدگر در مصاحبه‌ای با مجله «اشپیگل» که پس از مرگش منتشر شد، توضیح می‌دهد که در سال‌های به قدرت رسیدن هیتلر، برای وی موضوع «یافتن یک نگرش ملی و به ویژه اجتماعی، در راستای تلاش‌های فریدریش نویمان» مطرح بوده است.

این سیاستمدار یک میراث سیاسی بحث‌برانگیز را از خود بر جای گذاشت که برخی مواقع برای توجیه کردن تأیید نازیسم، به آن استناد می‌شد. این مسئله به سادگی قابل درک است. نویمان در اواخر قرن نوزدهم به شدت درگیر تحریکات یهودستیزانه و ضدیهودی بود و به این ترتیب نقطه تماس خاصی را با «لوگنر فراموش نشدنی» که هایدگر جوان نیز از آن صحبت می‌کند، نشان داد.

آیا جاه‌طلبی فریدریش نویمان برای ایجاد یک «سوسیالیسم ملی آلمانی»، هم در مقابل مارکسیسم و هم در مقابل «ملت‌های فردگرای» مغرب‌زمین بود؟ سوسیالیسمی که می‌بایست مترادف با «نظم ملی» باشد و سوسیالیسمی که در آن «انسان جدید آلمانی» احساس کند با جامعه ادغام شده است.

آلمانی‌ها پیش از این قابلیت ویژه خود را در کار کردن «بر طبق یک برنامه مشترک و در یک ریتم مشترک» و به عبارتی قابلیت گنجاندن «منِ فردی خود در منِ جمعی» را اثبات کرده بودند. این مسئله به این معنا نیست که فرد اجازه می‌دهد تا توسط توده بی‌شکل، بلعیده گردد. بر عکس: «فردگرایی کاملاً توسعه یافته است»، اما در عین حال به یک «دازاین مشترک» ارتقاء و تعالی یافته است. این توانایی، تطبیقِ بازشناخت فرد در ویژگی‌اش با اجتماع فراشخصی، یکی از موضوعات ایدئولوژی جنگ است و توانست از آنجا همان‌گونه که اشاره شد به آثار هایدگر راه یابد.

در این زمینه: هایدگر رفاقت و اجتماع

برگرفته از کتاب هایدگر و ایدئولوژی جنگ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *