در حال حاضر کافی است بگوییم که او خواهان قدرت و ثبات در داخل و به رسمیت شناخته شدن در خارج است. برای این منظور او نیاز دارد که کشور آرام باشد، هر مخالفی ساکت یا دهانش بسته شود و همچنین اقتصاد روسیه حداقل به یک جایی برسد.
اهداف پوتین
این به معنای تجارت با غرب است که بازارهای غیرقابل جایگزینی را برای نفت و گاز روسیه دارد و همچنین سرمایه و فناوری مورد نیاز برای نوسازی آن را هم فراهم میکند.
اما ما همچنین مانع اصلی او برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیکیاش هستیم، خواستههایش که مداخله در منطقه است را رد میکنیم و زمانی که سعی میکند بر همسایگانی مانند گرجستان و اوکراین تسلط داشته باشد، در برابرش میایستیم.
او میداند که غرب زمانی که متحد میشود، تقریباً تحت هر شرایطی قدرتمندتر از روسیه است اما در عین حال میداند نقطه ضعف ما این است که مجموعهای از دموکراسیهای اغلب متفرق هستیم. او میخواهد که ما تا حدی متفرق، ضعیف و پریشان باشیم یا حاضر باشیم با او معامله کنیم یا به احتمال زیاد اوضاعمان آنچنان مناسب نباشد که بتوانیم او را به چالش بکشیم.
اما پوتین هیچ طرح جامعی در دست ندارد که نشان دهد چگونه قرار است به اهدافش برسد. در عوض او چه از روی شانس چه از روی طراحی قبلی، به راهی دست یافته است که میتواند روی جاهطلبیها و تخیلات همه اشخاص حقیقی و حقوقی از سازمانها، روزنامهنگاران و دیپلماتها گرفته تا جاسوسان و بازرگانان، سرمایهگذاری کند. در ظاهر، روسیه مانند هر کشور دیگری به نظر میرسد.
دارای همان نهادهایی است که برای ما آشناست، از کابینه و وزارتخانهها گرفته تا پارلمان دو مجلسی، قانون اساسی، دادگاهها و کنسولگریها. در عمل اما همه چیز بسیار متفاوت است. بوریس یلتسین، سلف و حامی پوتین، پارلمان را برای حل و فصل بحران قانون اساسی و تحمیل حاکمیتی ورایِ ریاست جمهوری به گلوله بست.
پوتین از این هم فراتر رفته و سیستمی را ایجاد کردهاست که حداقل در راس، به شیوهای مشابه دربار سلطنتی عمل میکند. نهادها همپوشانی دارند و با هم رقابت میکنند، زنجیرههای رسمی فرماندهی اهمیت کمتری نسبت به روابط شخصی دارند، محبوبیتها بالا و پایین میرود و موقعیت و قدرت، بیشتر از طریق خدمت به نیازهای کرملین تعریف میشود تا هویت اجتماعی یا رسمی هر نهاد.
در این «ادهوکراسی»، عنوان شغلیتان یا حتی اینکه آیا شما رسماً کارمند دولتی هستید یا نه لزوماً مهم نیست. به هر حال از زمانی که میخائیل خودورکوفسکیِ میلیاردر، تقریباً یکشبه از ثروتمندترین مرد روسیه به یک محکوم تبدیل شد، حتی الیگارشها، ثروتمندترین مردان روسیه، میدانند که ثروتشان تابع قدرت است. در عوض، ادهوکراتها با وفاداری در رابطهشان با رئیس و کارهایی که میتوانند برای او انجام دهند تعریف میشوند.
در این زمینه: پوتین و احیای روسیه
برگرفته از کتاب بیایید از پوتین بگوییم