اسطوره، احساسات، هیجانات
هر احساس و هیجان قدرتمندی تمایل و قابلیت تبدیل شدن به اسطوره را دارد. زمانی که این احساس مختص یک فرد باشد، چنانچه فرد به اسطورههایی که خودش ساخته اعتبار دهد، کم و بیش دیوانه قلمداد میشود.
اما زمانی که یک احساس جمعی باشد، مانند جنگ، کسی وجود ندارد که اسطورههایی که به صورت طبیعی پدید آمدند را اصلاح کند و در نتیجه، همیشه هنگامی که هیجان و احساس جمعی بر میخیزد، به شایعات بیپایه و اساس وموهوم وقع نهاده میشود.
در سپتامبر سال 1914، تقریبا همه در انگلستان باور داشتند که ارتش روس، در مسیرشان به سمت جبهه غربی از انگلستان عبور کردهاند. همه میدانستند که کسی آنها را دیده بود اگر چه هیچ کس خودش آنها را ندیده بود.
قابلیت اسطوره سازی معمولا با ستم گری همراه میشود. از قرون وسطی به بعد، یهودیان متهم به قربانی کردن انسان ها در آیینشان هستند. برای چنین اتهامی به اندازه سر سوزنی دلیل و مدرک وجود ندارد. و هیچ شخص عاقلی که در این مورد مطالعه و تحقیق کرده باشد آن را باور نمیکند.
با این حال این اتهام به قوت خود باقی است. من با روسهایی ملاقات کرده ام که معتقدین دو آتشه این اتهام به عنوان حقیقت محض بودند. در میان نازی ها نیز این را به عنوان حقیقت بیچون و چرا پذیرفتهاند. چنین افسانههایی بهانهای برای آزار و شکنجه دادن ایجاد میکند. و باور و اعتقاد بیاساس به آنها، نشان دهنده نوعی تمایل ناخودآگاه برای یافتن قربانی جهت شکنجه دادن است. تا اواخر قرن هجده، عقیده وجود داشت مبنی بر اینکه دیوانگی به دلیل تسخیر فرد توسط شیاطین است.
این گونه استنباط میشد که هر درد و رنجی فرد متحمل میشود، شیاطین هم متحمل میشوند. برای همین بهترین درمان این است که آن قدر بیمار را مورد آزار و اذیت قرار دهند که شیاطین خودشان او راترک کنند. با توجه به این عقیده فرد بیمار، به طرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار میگرفت. چنین روش درمانی برای پادشاه جورج سوم زمانیکه دچار جنون شده بود، استفاده شد ولی موفقیتی در پی نداشت.
حقیقت دردناک و غمگینی است که تقریبا همه درمانهای بیهوده و ناموفقی که در طول تاریخ کهن پزشکی مورد استفاده قرار میگرفت، به گونهای بوده که باعث شدیدترین شکنجه و رنج به بیمار میشده. زمانی که داروی بیهوشی کشف شد، افراد دین دار آن را اقدامی برای سرباز زدن از خواست خدا قلمداد کردند. گفته شده که زمانی که خدا دنده آدم (مرد) را بیرون کشید، او را به خواب عمیقی فرو برد.
این ثابت میکرد که استفاده از داروی بیهوشی فقط برای مردها مناسب بود؛ و زنها بااین وجود به دلیل نفرین حوا میبایستی درد و رنج زیادی را متحمل میشدند. در غرب وجود حق رای برای زنان نادرستی این عقیده را اثبات کرد. امادر ژاپن تا به امروز، زنان از زمان تولد اجازه برخورداری از داروی بیهوشی رابه عنوان تسکین درد ندارند. از آن جایی که ژاپنیها به سفر پیدایش اعتقادی ندارند، این نوع آزارگری جنسی باید دلیل و توجیه دیگری داشته باشد.
افکار غلط در مورد نژاد و خون که بسیار نیز رایج بوده و نازیها نیز آن را در آیین خود جای داده اند، هیچ گونه توجیه عینی ندارد؛ این افکار مورد پذیرش قرار گرفته اند صرفاً به دلیل اینکه در خدمت خود بزرگ بینی و تمایل به ظلم و ستم هستند. این توهمات، تاریخچهای به قدمت تمدن دارند؛ اشکال شان تغییر میکند، اما جوهره همه آنها یکی است.
هرودوتوس نقل میکند که چگونه کوروش توسط دهقانان بزرگ شد در حالی که در مورد تبار سلطتنی خودش هیچ اطلاعی نداشت؛ در سن دوازده سالگی، رفتار شاهانهاش نسبت به دهقان زادههای دیگر حقیقت را آشکار کرد. و این یک نمونه از عقیدهای است که در همه کشورهای هند و اروپایی یافت میشود. حتی مردم امروزی معتقدند که “خون و نژاد حرف اول را می زنند. ” هیچ فایدهای ندارد که فیزیولوژی دانها به مردم دنیا اطمینان دهند که هیچ فرقی بین خون یک سیاه پوست با سفید پوست وجود ندارد.
صلیب سرخ آمریکا جهت اطاعت از این تبعیض، زمانی که آمریکا درگیر جنگ شد، دستور داد که از خون هیچ سیاه پوستی برای تزریق استفاده نشود. به دلیل تشویش و آشفتگی که این دستور در آمریکا ایجاد کرده بود، توافق کردند که خون سیاه پوستها تنها برای بیماران سیاه پوست مورد استفاده قرار بگیرد. به همین ترتیب در آلمان، سربازان نژاد آریایی که به تزریق خون نیاز دارند، به شدت در مقابل آلودگی و عفونت خون یهودیها محافظت میشوند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب در ستایش شکاکیت