این روشنگری در مجموع حتی زمانی که وضعیت مقدماتیِ روشنگری آلمانی - نشر پیله

وضعیت مقدماتیِ روشنگری آلمانی

کتاب امید به عقل
Rate this post

وضعیت مقدماتیِ روشنگری آلمانی در طول قرن هجدهم دست‌خوش تغییراتی اساسی نشد، وضعیتی که ساختار آن (روشنگری) را تا انقلاب فرانسه تعیین می‌کرد.

روشنگری آلمانی

همان‌گونه که اشاره شد، آلمان از لحاظ سیاسی و مذهبی کشوری ازهم‌گسیخته با مشکلاتی عظیم از لحاظ جهان‌بینی بود، آلمان در اصل یک منطقه بحرانی، بدون هویت ملی به شمار می‌رفت. با وجود اینکه از شدت دودستگیِ فرقه‌ای، به‌ویژه اختلاف بین دو فرقه پروتستان و کاتولیک کاسته و پروتستانتیسم به قدرت فرهنگی غالب تبدیل شده بود و با وجود اینکه پروس یک قدرت سیاسی جدید با تأثیر بزرگ فکری بود به نوعی زمام امور را در دست گرفت، اما تعیین مرزهای سیاسی و مذهبی، همچنان مهم و تأثیرگذار، محفوظ باقی ماندند.

آلمان هیچ هویت سیاسی و مذهبی به دست نیاورد، این کشور پایتخت و طبقه‌ی شهری متحد و هم‌بسته نداشت، به عبارت دیگر این کشور یک کانون و یک طبقه‌ی اجتماعی جدیدِ حامی دولت نداشت. درنتیجه در ابتدا فرهنگ ملی، تئاتر ملی و آکادمی ملی در آلمان وجود نداشتند. در همه‌ی نقاط این کشور نیروهای خلاق از وجود نگرش‌های کوته‌بینانه و سطحی رنج می‌بردند.

روشنگری آلمانی همواره بسیار محتاطانه عمل می‌کرد و به همین دلیل تصویری نسبتاً صادقانه و با تأمل ایجاد نمود. روشنگری آلمانی تا حد امکان از درگیری اجتناب می‌ورزید، و در جایی که هیچ امکانی برای تغییر وجود نداشت، برای یک مبارزه‌ی بی‌فایده کوشش نمی‌کرد.

از امید به عقل، اراده‌ای برای اصلاح سرچشمه گرفت، اراده‌ای که به دنبال حد اعتدالی عقلانی بین نوآوری‌ها و سنت‌ها بود. بنابراین همان‌گونه که فلسفه‌ی روشنگری به دنبال حد اعتدالی بین عقل‌گرایی و تجریه‌گرایی (مثلاً بین ارسطو و دکارت) بود، همان‌گونه که الهیات، اعتقاد حقیقی را اعتدالی بین خداناباوری و خرافات می‌دانست، روشنگری آلمانی نیز درکل تلاش‌هایی را برای بهبود تدریجی انجام داد (تا حدی در التقاط آگاهانه، یعنی با استناد به این عبارت از کتاب مقدس:

«همه چیز را آزمایش کنید و امر خوب را حفظ نمایید») یعنی تلاش برای پیشرفت بر اساس داده‌های تاریخی: تلاش برای اصلاح (بهبود و به کمال­رسانیِ) فهم و اراده، تلاش برای بهبود رسوم و سنت، تلاش برای رفع و از میان برداشتن عیوب، تلاش برای فرهنگ از طریق اصلاح.

روشنگری در آلمان در کل یک روشنگری متعادل (دست‌کم از منظر امروزی) یا یک روشنگری نسبی بود، یعنی روشنگری‌ای که از محدودیت‌ها و مرزهای قابلیت‌های شناخت خود و دیگران، به‌ویژه از خطرات یک روشنگریِ به‌اصطلاح فریبنده، آگاه بود.

این روشنگری در مجموع حتی زمانی که خواستار تغییرات اساسی بود، نه بر انقلابی بی‌سابقه و سریع، بلکه بر اصلاحی تدریجی تأکید داشت و به همین دلیل با خودآگاهی از مسئولیت تربیتی و سیاسی برای عقلانی‌سازی و عقلانی شدنِ انسان‌ها تلاش می‌کرد. نور روشنگری می‌بایست می‌درخشید، اما نمی‌سوخت.

در این زمینه: تفرقه دیرینه بین اعتقاد و عقل

برگرفته از کتاب امید به عقل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *