اندیشه پست‌مدرنیسم تا حدودی در زمینهپست مدرنیسم چیست؟ - نشر پیله

پست مدرنیسم چیست؟

کتاب پست مدرنیسم و تاریخ
Rate this post

باید اذعان کرد که اندیشه پست‌مدرنیسم تا حدودی در زمینه تحولات هنری و جایگزینی سبک‌ها معنا پیدا کرد، به‌ویژه برای اشکالی مانند نقاشی، مجسمه‌سازی، شعر، موسیقی – یا معماری. مدرنیسم فرهنگی پیرامون نقطه گذار بین قرن نوزدهم و بیستم متولد شده بود و تحت تأثیر تحولات علومی که تصورات عقل سلیمی از نحوه کارکرد جهان فیزیکی را از بین برد.

مدرنیسم و ساختارگرایی

ویژگی رایج مدرنیسم هنری رد قواعد مسلط رئالیستی/ناتورالیستی (و هم‌چنین دیگر قواعدی) بود که به‌عنوان روش مناسب بازنمایی واقعیت طبیعی و انسانی پذیرفته شده بودند.

نقاشان، مجسمه‌سازان، معماران برداشت‌های جدیدی از فضا و فرم را به حوزه عمومی منتقل کردند، و شاعران تکنیک‌های جدیدی در استفاده از زبان ارائه کردند. رمان‌نویسان، اگرچه در ابتدا کندتر بودند، اما خیلی زود از خواب بیدار شدند. این‌ها نوآوری‌های سبکی بودند.

در حوزه علمی، نظریه نسبیت و مکانیک کوانتومی، کاملا جدا از اهمیت علمی خود، بر آگاهی جامعه تأثیر گذاشتند. پیشرفت‌های علمی ئیشین، اگرچه فقط در زبان ریاضیات به‌درستی قابل درک بود، اما می‌توانست از طریق تصاویر زندگی روزمره درک شود – پیشرفت‌های جدید چنین قابلیتی نداشتند، و نظریه کوانتوم به‌ویژه در برابر عقل سلیم یا تفسیر غیر ریاضی نفوذناپذیر بود. علاوه بر این، ظاهراً روان‌کاوی انقلابی در فهم روان آدمی ایجاد کرده بود.

اگر می‌شد این سنت گسترده را از حدود سال ۱۹۷۰ فرسوده و در حال مرگ درنظر گرفت، جانشین آن (که البته بازگشت ساده به سبک‌های پیشین نیست بلکه حاوی عناصر مدرنیسم هم هست) چگونه باید طبقه‌بندی شود – چه چیزی می‌تواند مدرن‌تر از مدرن باشد؟

در غیاب هر چیز بهتر، بدون شک «پست‌مدرن» به اندازه کافی خوب عمل خواهد کرد. هنر پاپ، تصاویر اندی وارهول یا روی لیختنشتاین، به‌عنوان نمادهای پست‌مدرنیسم در حوزه فرهنگ والا ظاهر می‌شوند. پانک راک دهه ۱۹۷۰ می‌تواند به‌عنوان اولین تجلی عینی پست‌مدرنیسم در سطح عمومی دانسته شود.

با این حال، پست‌مدرنیسم، آن‌گونه که در قرن بیست و یکم فهمیده می‌شود، چیزی بسیار بیشتر از یک سنت هنری است – در واقع زادگاه هنری آن به‌واسطه طیفی از معانی دیگر کاملاً مبهم مانده است. برای فهم این نکته ضروری است که به طیفی از منابع دیگر نظر بیافکنیم که سرانجام به جریان پست‌مدرن پیوستند.

مهم‌ترین آن‌ها گرایش فلسفی/ادبی موسوم به پساساختارگرایی است. این گرایش را باید در رابطه با جریان فکری پیشینی فهمید که نام خود را به آن داد، یعنی ساختارگرایی، رویکردی به علوم انسانی که در دهه ۱۹۶۰ از فضای برخی نویسندگان فرانسوی پدیدار شد، اگرچه اسلاف قابل‌تشخیصی در منتقد ادبی آمریکایی، نورتروپ فرای داشت، و منبع نهایی خود را در زبان‌شناس/نشانه‌شناس سوئیسی فردیناند سوسور یافت.

نشانه‌شناسی علم نشانه‌هاست. بینش سوسور این بود که زبان نظامی از نشانه‌ها با معنای واژه‌ها (دال‌ها) است که به ارتباط آن‌ها با دیگر واژه‌ها و مفاهیم (مدلول‌ها) مرتبط با آن‌ها بستگی دارند. سوسور متأسفانه هرگز متنی برای بیان اندیشه‌های خود ننوشت؛ کتابی که به‌نام او است توسط شاگردانش از روی یادداشت‌های سخنرانی گردآوری شده است.

با این حال، واضح است که او هرگز عنوان نکرد که زبان، دال‌ها و مدلول‌ها درباره چیزی – یعنی واقعیت فرازبانی، مصادیق – نیستند، اگرچه بسیاری از پیروان ادعایی آن جنبه را فراموش کرده یا نادیده گرفته‌اند و آماده‌اند ادعا کنند که واقعیت دارای ماهیتی زبانی است.

در این زمینه: مروری بر کتاب پست مدرنیسم و تاریخ

برگرفته از کتاب پست مدرنیسم و تاریخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *