پژوهش های ویتگنشتاین
ویتگنشتاین در اوایل سال 1936 شروع به نگارش متنی کرد که ما امروزه آن را با نام «پژوهشهای فلسفی»، به عنوان دومین اثر مهم وی میشناسیم. این اثر در دوران حیات ویتگنشتاین هرگز کامل نشد و در سال 1953 دو سال بعد از مرگ وی، نسخهای از آن توسط هنریک فون وریکت، راش ریز و الیزابت آنسکوم فیلسوف بریتانیایی و از شاگردان ویتگنشتاین (که هر سه ویراستار آثار ویتگنشتاین به شمار میرفتند) به انتشار رسید.
این اثر نیز همانند سایر آثاری که از تجمیع نوشتههای باقی مانده از یک اندیشمند تهیه میشود، اثری کاملاً موثق از ویتگنشتاین محسوب نمیگردد، چون ناشرین این اثر آن را از ترکیب کردن سه متن انتخاب شده به وجود آورده اند؛ اولین متن مقدمهای است که ویتگنشتاین آن را در سال 1943 به رشته تحریر درآورده است، متن دوم یا همان بخش اول کتاب که شامل 693 نکته میشود و بخش دوم شامل گزیدهای از نکاتی است که ویتگنشتاین آنها را بعد از سال 1945 نگاشته و قصد داشته آنها را در اثری با نام «فلسفه روانشناسی» بگنجاند.
از دید کنونی بسیار پرسش برانگیز به نظر میرسد که ویتگنشتاین خود تمایل داشته بخش دوم را به عنوان فصلی در «پژوهشهای فلسفی» در نظر گیرد. بر عکس، اما بخش اول مطابق با برنامههای ویتگنشتاین برای چاپ کتاب به نظر میرسد. چون بخش اول، صرف نظر از برخی از جزئیات، به احتمال فراوان در طول سال 1945 به اتمام رسیده بوده است. مباشرین و ویراستاران آثار ویتگنشتاین همچنین به این بخش، مقدمهای با عنوان «کمبریج، در ژانویه 1945» اضافه کرده اند که در بین تمامی متنهای این چنینی به نظر انتخاب مناسبی است.
ویتگنشتاین در این مقدمه اعلام میکند که وی «شانزده سال پیش، از زمانی که دوباره فلسفه ورزیدن» را شروع کرده، «خطاهای سنگینی» را در آنچه که وی «در کتاب اولش نوشته» تشخیص داده است، به همین دلیل به نظر او چنین میرسد که میبایست «آن اندیشههای قدیمی و اندیشههای جدید با هم منتشر شوند […]، تا به این ترتیب این اندیشهها از طریق تضاد و همچنین پس زمینه طرز فکر قدیمی ام، روشنیِ مناسبی را بتوانند دریافت کنند» در برخی از نسخههای «پژوهشهای فلسفی»، (برای نمونه در نسخه پرتیراژِ مجموعه آثار ویتگنشتاین که با جلد زرکوب از سوی انتشارات «Suhrkamp» توزیع شده) چنین اتفاقی رخ داده است.
درک زبان و فلسفهای که ویتگنشتاین در «پژوهشهای فلسفی» به آنها پرداخته، بسیار نزدیک به موضوعاتی هستند که وی در دوره میانی فلسفه خود کار بروی آنها را شروع کرده بوده است. با این وجود چنین موضوعاتی حال با استفاده از اصطلاحات تازه به دست آمده، نظیر «بازی زبان» و «تشابه خانوادگی» بیان میگردند، اصطلاحاتی که در ابتدای دهه 1930 به تدریج در آثار ویتگنشتاین پدیدار میشوند.
هنگامی که ویتگنشتاین برداشت خود ار فلسفه را در «پژوهشهای فلسفی» بسط میدهد، بار دیگر برخی از صورت بندیها دقیق و نظرات گویایی را میپذیرد که پیش از این در فصل «فلسفه» از «نسخه بزرگ خطی» از آنها بهره برده بود. همچنین بر طبق درکِ فلسفهای که در «پژوهشهای فلسفی» مورد بحث قرار میگیرد و بسط مییابد، ویتگنشتاین یک پرسش فلسفی را «همانند یک بیماری» مورد بررسی قرار میدهد.
در اصل میتوان گفت که ویتگنشتاین یک متخصص اعصاب متمایل به گفتار درمانی است که میخواهد نسبت به «سوء تفاهمات» آگاهی دهد و آنها را به کناری گذارد. «سوء تفاهماتی که به استفاده از کلمات ارتباط پیدا میکنند؛ علاوه بر این برخی قیاسها بین شکلهای بیان در قلمروهای مختلف زبان ما، باعث بروز این گونه سوء تفاهمات میشوند» ویتگنشتاین «هرگز خواهان بنیان نهادن نظریهای نیست»، بلکه میخواهد به این برسد که «مسائل و مشکلات فلسفی به طور کامل از بین بروند».
«چنین مسائلی از طریق شناختی در کارکردِ زبان ما حل خواهند شد و این کارکرد این گونه مشخص میشود: مخالفت با کششی که اصرار به بد فهمیدن دارد» به این ترتیب میبایست طلسم فهم از طریق زبان باطل گردد و از دست اندازهایی که فهم در برخورد با محدودیتهای زبان با خود آورده است، میبایست در آینده اجتناب شود.
ویتگنشتاین البته در اینجا مُفصلتر و دقیقتر از ملاحظات فلسفۀ «نسخه بزرگ خطی»، روشن میسازد که در راستای این اقدامِ تحلیل زبانی- درمانی نه تنها «یک روش فلسفی» وجود دارد که به تنهایی برای رسیدن به هدف مناسب است، «بلکه در اصل برای درمانهای متفاوت، روشهای متعددی نیز وجود دارند» این روشها به نوع و میزان آشفتگی وسر درگمی متناسب با یک مسئله فلسفی یا یک نظریه فلسفی و همچنین به قدرت مقاومتی که یک شخص در برابر این درمانها از خود نشان میدهد، بستگی دارند.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب ویتگنشتاین و پیامدها