اریش لودندورف اولین پیششرط ویلسون رئیس جمهور آمریکا در مورد پذیرش درخواست آتشبس را به سختی پذیرفت، وی اما با عصبانیت مخالفت خود را با پیششرط دوم ویلسون اعلام داشت و مسئولیت موافقت با آن را نیز نپذیرفت.
اریش لودندورف
لودندورف اما پس از دریافت سومین پیششرط رئیس جمهور آمریکا، منتظر واکنشی از سوی دولت نماند و خودسرانه اقدام به صدور فرمانی برای ارتش کرد که در آن، پیششرط ویلسون غیرقابل پذیرش اعلام شد و آن را همچون «درخواستی از سربازان ما جهت ادامه ایستادگی و مقاومت با بیشترین قدرت»، قلمداد کرد.
- بعد از صدور چنین فرمانی از سوی لودندورف، اتفاق غیرمنتظرهای روی داد. ماکس فون بادن که انعطافپذیر و باوقار بود، از خود دفاع کرد و پادشاه را بر سر یک دو راهی قرار داد: «لودندورف باید برود، در غیر این صورت من می روم». و این دفعه این لودندورف بود که میبایست میرفت.
در روز هفدهم اکتبر، در جلسه کابینه دولت که لودندورف هم در آن شرکت کرده بود، ماکس فون بادن اعلام کرد که «اعتماد خود به لودندورف را از دست داده است». وی در این جلسه گفت: «امروز ژنرال لودندورف به پیشنهاد آتشبس و آثار فاجعهآمیز آن در دنیا و در آلمان هیچ اشارهای نکرد.
- در حالی که وی همیشه مذاکرات آتشبس در برلین را دلیل اصلی دلگرمی و ترغیب دشمن و وخامت روحیه نیروها در جبهه غرب میدانست».
ماکس فون بادن به احتمال زیاد متوجه بازی موذیانه لودندورف با دولت نشده بود، اما وی با غریزه اشرافزادگی خود امری غیر قابل اعتماد، مشکوک و مستبدانه را در تغییر نگرش ناگهانی لودندورف احساس کرده بود.
- فرمان لودندورف به ارتش در روز بیست و چهارم اکتبر و دومین سفر هیندنبورگ و لودندورف به برلین که بر خلاف میل صدراعظم انجام شد، باعث تشدید اختلافات داخلی گردیدند. واضح بود که این سفر با برکناری لودندورف به پایان خواهد رسید.
خودسری وی در صدور فرمان به ارتش صرفاً یک دستاویز بود. در واقع از تمایل به کاهش تنشها در سیاست داخلی و خارجی و اعتماد از دست رفته، می توان به عنوان دو عامل بسیار تعیینکننده در برکناری لودندورف یاد کرد.
در این زمینه: پادشاهی سرمایه داری
برگرفته از کتاب خیانت به انقلاب