کوزر تضاد اجتماعی را مبارزه برای ارزش‌ها، کارکردهای اجتماعی تضاد - نشر پیله

کارکردهای اجتماعی تضاد

Rate this post

کوزر تضاد اجتماعی را مبارزه برای ارزش‌ها، منزلت بالاتر، قدرت و منابع تعریف می‌کند که در آن هدف خنثی‌سازی، توقف یا نابودی حریف است. اشتباه است که کوزر را به‌عنوان کسی توصیف کنیم که به تجلیل یکنواخت تضاد می‌پردازد: هدف او نشان دادن این بود که تضادها در جامعه می‌توانند نقش مثبتی داشته باشند، اما ممکن است پیامدهای منفی هم داشته باشند.

نظریه های تضاد

کوزر به تحلیل نقش تضادهای بین جوامع، نقش تضادهای درون جوامع، و تأثیر تضادهای بیرونی بین جوامع بر تضادهای درون آن‌ها می‌پردازد. از نظر کوزر، جامعه نتیجه فرآیندهایی است که دارای دو خصلت همکارانه و تضادآمیز دارند که در آن تضادهای عملی ایفاگر هر دو کارکرد مثبت و منفی هستند.

کوزر بین تضادهای حقیقی یا واقعی و درگیری های کاذب یا غیرواقعی تمایز قائل می‌شود. نیروی محرک تضاد واقعی معمولاً ناامیدی ناشی از عدم تحقق یا سرکوب برخی ملزومات یا نیازها است. تضادهای واقعی یک هدف مشخص دارند: حذف منبع ناامیدی و انتظارات برآورده نشده. در این‌جا، تضاد کاملاً به‌عنوان ابزار رسیدن به این هدف عمل می‌کند.

بعلاوه، فقط در رابطه بین شرکت‌کنندگان آن بوجود می‌آید و باید به‌نحوی بین آن‌ها حل شود. مثال یک تضاد واقعی، دوئل بین دو رقیب است. یکی از ویژگی‌های تضاد واقعی، تطابق مناسب بین تضاد به‌مثابه ابزار، از یک طرف، و هدف یا هدفی که باید به آن دست یافت، از طرف دیگر است.

تضاد غیرواقعی – کاذب – زمانی به‌وجود می‌آید که بین ابزار و اهداف در تضاد مطابقت وجود نداشته باشد. اساساً، این نوع غیرواقعی تضاد دو نوع راه‌حل ممکن دارد. یک، رهاسازی احساسات از طریق ابزارهایی مانند شوخی یا طنز یا «تخلیه انرژی» است.

در جامعه‌ای که تنش افزایش می‌یابد، باید آن را رهاسازی یا تخلیه کرد تا به مناطق دیگر منتقل شود، مانند شرکت در یک نمایش توده‌ای مانند مسابقه فوتبال یا هاکی. به‌گفته کوزر، نظام‌های اجتماعی می‌توانند «نهادهای سوپاپ اطمینان»ی فراهم کنند که وظیفه آن‌ها رهاسازی یا تخلیه فشار بیش از حد احساسات خصمانه و پرخاشگرانه است.

این نهادها با جلوگیری از انفجارهای اجتماعی درای اثرات ویرانگر به حفظ نظام اجتماعی کمک می‌کنند. یک جامعه عاقل و باهوش «نهادهای تخلیه» و کانال‌های نهادی پدید می‌آورد که به تنظیم تضاد می‌پردازند و از تضاد لاینحل منتهی به تخریب ارزش‌های اصلی خود جلوگیری می‌کند.

راه‌حل دوم تضادهای غیرواقعی بسیار خطرناک‌تر و مخرب‌تر است: چیزی به‌نام «بلاگردان‌انگاری»، که در آن پرخاشگری نه به مقصر واقعی، بلکه به یک جایگزین تبدیل می‌شود، سوژه جبران‌کننده‌ای که علی‌رغم بی‌گناهی به‌عنوان مقصر شناخته می‌شود. این «بلاگردان» معمولاً یک گروه قومی یا مذهبی اقلیت است.

برخی جوامع برای حفظ یکپارچگی خود، تصویری از یک دشمن خارجی یا گروه بیگانه در میان خود ایجاد می‌کنند. گروه خاصی از مردم به‌عنوان دشمن، یک نیروی متخاصم، گروهی دارای نیات خصمانه برچسب زده می‌شوند. چنین تهمتی به گروهی، که نشان می‌دهد «اندیشه‌های خطرناک» دارد، ممکن است تأثیر یک پیش‌گویی خودسازنده باشد، زیرا گروه تحریک‌شده ممکن است به‌مثابه یک دشمن واقعی واکنش نشان دهد و به خطر واقعی تبدیل شود.

در هر صورت، وقتی این دشمن ساختگی شکست خورد – اغلب بدون هزینه کم – یافتن یک دشمن جدید برای ادامه روند ضروری می‌شود. در حوزه نظریه تضاد، تصویر یک دشمن داخلی، یعنی گروه متخاصم درون جامعه نیز می‌تواند نقش مهمی ایفا کند. یکی از نمونه‌های بارز کاربست این تصویر در رژیم‌های توتالیتر رخ می‌دهد. وقتی رژیم با مشکلاتی مواجه می‌شود، می‌تواند بگوید که این مشکلات ناشی از «دشمن درون» بوده و ممکن است این دشمن داخلی به‌عنوان یک «بلاگردان» مجازات شود.

در این زمینه: مضامین کلیدی جامعه شناسی تاریخی

برگرفته از کتاب چشم انداز جامعه شناسی تاریخی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *