شمار زیادی از کنشگران، چه دوست و چه دشمن دو کشور، طرفدار حفظ یا حتی تشدید درگیریها میان طرفین هستند. این گروه شامل انواع کنشگران متنوع با الگوهای اتحاد و نگرانیهای کاملاً متفاوت، از جمله اسرائیل، عربستان سعودی، ترکیه، کشورهای حاشیۀ خلیج فارس، روسیه، چین و دیگر کشورهاست. میتوان کنشگران نوظهور اجتماعی و نظامی و جنبشهای به اصطلاح «جهادی» را که تعدادشان از زمان بهار عربی رو به افزایش است، نیز به این فهرست اضافه کرد.
تکتک کشورهایی که در این فهرست حضور دارند جزو کشورهایی هستند که با استفاده از ساختار تشویق و تنبیه که از سال 1979 (۱۳۵۷) بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران سایه افکنده است، سود بردهاند. سیاستهای منطقهای و جهانی نیز با این خصومت عجین شدهاند. نتیجه این است که خصومت و دشمنی ایالات متحده و ایران به پارادایم سازماندهنده و هژمونیک در شکلدهی به سیاستهای منطقه تبدیل شده است.
روابط ایران و آمریکا
بهرغم ماتریس پیچیدهٔ خصومت و دشمنی، درگیریها و مسائلِ گذشته، کنونی و نوظهور منطقهای بدون برخی از سطوح همکاری ایالات متحده و ایران نمیتوان امیدی به «حل و فصل» تنشها داشت. به نظر میرسد خصومت و دشمنی عاملانه و بازتابهای ساختاری آشکار ایالات متحده طرفدارِ درگیری باشد.
اما در سطحی عمیقتر، جایی که قواعدِ پیامدهای ناخواسته خود را نشان میدهند، ساختاری که از مصنوعات ساختاریِ قصد شدهٔ عاملیت عقب مانده است، و با «حس ارگانیک و ناپیدای» خود خواهان و یا نیازمند سطحی از تعادل است؛ تعادلی که به دلیل خصومت آمریكا و ایران و رویکردهای غیرماهرانه، ناهموار و غیرقابل اعتماد دو طرف نسبت به دیپلماسی، از بین رفته است. عامل دوم در حفظ خصومت و دشمنی زیر آستانهٔ تقابل نظامی، و در نتیجه، «شرایط بدون جنگ بدون صلحِ» مداوم، فضایی را برای همگرایی ناخواستهٔ منافع و فرصتهای همکاری ایجاد کرده اما تاکنون در برقراری تعادل مؤثر نبوده است.
در این زمینه: دشمنی ایران و آمریکا
برگرفته از کتاب تنهای استراتژیک ایران

