جنسیت
کلیشههای جنسیتی منجر به محدودیت زنان و از دست دادن فرصتهای بیشمار در عرصههای مختلف از جانب آنها میشود.
در یک جامعهی جنسیتی، نقش زن به گونهای تعریف شده است که همراه و یاور مرد باشد، رضایت جنسی او را فراهم کند، برای او فرزند آورده و آنها را پرورش دهد و فضای مناسبی برای خانواده تدارک ببیند.
درحالی که مرد میتواند خارج از خانه با فعالیتهای مدیریتی، مشغول کسب درآمد در عرصههای مختلف باشد.
در چنین جامعهای حتی اگر زنان خارج از محدودهی خانه فعالیتی داشته باشند، به صورت مشارکتی فرعی تلقی و از مناصب عالی دور نگاه داشته میشود.
بدین گونه، زنان با آگاهی از این وضعیت خواهان حضور برجستهتری در جامعه، همانند مردان شدند.
بنابراین، اقدام به بازسازی نهادهای اجتماعی و بازتعریف تصاویر و نقشهای زنان و مردان کردند.
آنها با باور به این موضوع که تعیین کنندهی هویت زنانه، فرهنگ جنسیتی و نه تفاوتهای بیولوژیکی است، خواهان بهره بردن از شرایط مطلوبی که از آن محروم بودهاند، گشتند.
یکی از ساختارهای اجتماعی که نسبت به آن حساسیت فراوانی نشان داده شد، نهاد دین بود.
برخی از فمینیستها با نگرشی منفی دین را عامل سرکوب زنان و سلطهی مردسالاری تلقی کردند اما از سوی دیگر برخی دغدغهی مومنانهی خود را حفظ کرده و کوشش نمودند که با رویکردی همدلانه، جایگاه زنان را با توجه به متن مقدس و سنت بهبود بخشند.
در نهایت، با توجه به اینکه همواره دین را در تمامی جوامع بشری در مقام یکی از عوامل موثر بر گستردگی و نیز چگونگی فعالیت زنان در جامعه میدانند، در دورهی معاصر بابی جدید در حوزهی الهیات و دین با نظر به وضعیت زنان گشوده شد که در آن به بررسی منشا و چگونگی اثرگذاری باورهای دینی بر جایگاه زنان پرداخته میشود.
اورسلا کینگ، در مقام یک الهیدان فمینیست، فمینیسم را جنبه گم شدهی گفتگوی دینی میداند.
او بر این باور است که اگر نقش زنان در این گفتگوی دینی برجسته و مشهود باشد، این موضوع به نوبه خود، به تغییر ساختار سرکوبگر پدرسالارانهی دینها کمک خواهد کرد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب اسطوره سوفیا