در دوران اوج لشکرکشی به روسیه، زمانی که به همۀ نیروهای انسانیکنفرانس دریاچه وان - نشر پیله

کنفرانس دریاچه وان

کتاب جهان بینی آدولف هیتلر
Rate this post

اندکی پس از «کنفرانس دریاچۀ وان»، هیتلر با اطمینان رفقای حزبی خود را خطاب قرار داد و به مناسبت جشن سال‌گرد تأسیس حزب در پیامی صریح به آنها اعلام کرد: «پیش‌بینی من مبنی بر این‌که به‌واسطۀ این جنگ نه آریایی‌ها بلکه یهودیان ریشه‌کن خواهند شد، برآورده می‌شود. صرف‌نظر از این‌که این جنگ چه پیامدهایی خواهد داشت یا چه مدت به طول خواهد انجامید، نابودی یهودیان نتیجۀ نهایی و قطعی آن خواهد بود». به این معنا، آن‌چه پیش از اتفاقات استالینگراد صرفاً معتبر به شمار می‌رفت، حال دارای اعتبار بیشتری گردیده بود و با شدت بیشتری دنبال می‌شد.

کنفرانس وان

در دوران اوج لشکرکشی به روسیه، زمانی که به همۀ نیروهای انسانی و وسایل حمل‌ونقل برای این هدف احتیاج بود، قطارها با نظمی اصولی و با برنامه‌ای منظم، یهودیان ساکنِ غرب اروپا را به اردوگاه‌های مرگِ واقع در شرق اروپا منتقل می‌‌کردند و در آن‌جا به همراه سایر قربانیان که بیشتر یهودیان ساکن در شرق اروپا بودند، کشته می‌شدند؛ آن‌هم درست در زمانی که به دلیل شرایط جنگ، کارخانه‌های تسلیحات‌سازی به نیروی کار و جبهه‌های جنگ به قطار جهت انتقال مهمات و آذوقه، نیازی مبرم داشتند. مسئولین حمل‌ونقلِ ارتش و دفتر اصلی امنیت رایش (که مسئول راه‌حل نهایی مسئلۀ یهودیان بود)، به شدت در مورد اولویت‌های جنگ درگیری داشتند، اما هر دوی این موارد برای جنگ به یک میزان حائز اهمیت بودند.

هنگامی که آخرین عملیات تهاجمی ارتش آلمان در تابستان سال 1943 در نزدیکی شهر کورسک با شکست مواجه گردید، برای هیتلر تنها دو انتخاب قابل تصور بود، یا تثبیت و پایدارسازی جبهه‌ها و یا در پیش‌گرفتن مسیر سازش و مصالحه، مسیری که به وی از سوی افراد مختلف نظیر گوبلز، ریبن‌‌تروپ و حتی موسولینی پیشنهاد می‌گردید. با این وجود، بر طبق جهان‌بینی هیتلر، هر نوع صلح جداگانه‌ای در شرق، همان‌گونه که وی به وضوح توضیح داده است، هرگز قابل تصور و امکان‌پذیر نبود: «بر طبق اعتقادات قطعی من، تنها دو احتمال برای سرانجام این جنگ وجود دارد؛ یا یک پیروزی آشکار یا یک نابودی تمام و کمال».

فارغ از این پرسش که آیا استالین به صلح رضایت می‌داد، هیتلر حتی حاضر نبود که چنین امکانی را بررسی نماید؛ در عوض وی به دنبال تضعیف طرف مقابل در یک جنگ فرسایشی بود، جنگی که دست‌کم آخرین امیدهای وی را زنده نگه می‌داشت. این امیدواری‌ها در واقع معطوف به تنش‌هایی بود که در بین متفقین وجود داشت، تنش‌هایی که به ارادۀ هیتلر برای ادامۀ جنگ تا سال 1945 پر و بال می‌دادند. بر طبق عقیدۀ هیتلر، در طول تاریخ هرگز چنین ائتلاف‌هایی «متشکل از عناصر ناهمگون با چنین هدف‌گذاری‌های کاملاً متفاوتی، نظیر ائتلاف مخالفین ما، وجود نداشته است. آلمان  در تقابل با بزرگ‌ترین افراط‌هایی که امروزه بر روی کرۀ زمین قابل تصور هستند، قرار گرفته است.

کشورهای فوق سرمایه‌داری در یک‌سو و کشورهای فوق مارکسیستی در سوی دیگر. و این‌ها کشورهایی هستند که هدف‌گذاری‌های آنها روز به‌ روز بیشتر با یکدیگر تداخل پیدا می‌کند؛ در هر لحظه ممکن است که این جبهۀ مشترک که به صورت ساختگی پابرجا نگه‌داشته شده است، با یک ضربۀ برق‌آسا دچار فروپاشی شود». بر اساس منطق هیتلر، در یک وضعیت از لحاظ نظامی نا‌امیدکننده، مسئلۀ حائز اهمیت این بود که «بتوان گاهی مواقع با ضرباتی بی‌ملاحظه و بی‌رحمانه به دشمن نشان داد که هنوز نه تنها چیزی به دست نیاورده است، بلکه جنگ بی‌وقفه همچنان ادامه دارد. همچنین مهم است که بتوان به دشمن نشان داد که هر کاری که انجام دهد، هرگز نمی‌تواند انتظار تسلیم ما را داشته باشد، اگر این موضوعات برای دشمن روشن شوند، دشمن در نهایت فروپاشی خود را تجربه خواهد کرد».

هیتلر تحت تأثیر چنین تصوراتی در اواخرسال 1943، به قدرت جنگی آلمان در جبهه‌های غربی افزود، موضوعی که به ضرر نیروهای مستقر در جبهه‌های شرقی بدل گشت. در واقع با پیش‌بینی تهاجم نیروهای آنگلوساکسونی در فرانسه، می‌بایست تدابیر دفاعی در مرزهای غربی رایش سوم، تقویت می‌گردید. با وجود این، تصمیم هیتلر مبنی بر تقویت نیروهای نظامی در غرب به ضرر نیروهای مستقر در جبهه‌های شرق تمام شد، جایی که هنوز جنگ در منطقه‌ای بین لنینگراد و کیِف در جریان بود، جنگی که از لحاظ استراتژی چندان توجیه‌پذیر نبود، در واقع وی به گشایش جبهۀ دوم در غرب، به نوعی به منزلۀ بهبود شرایط می‌نگریست، چون وی در راستای استراتژی خود مبنی بر ایجاد شکاف در ائتلاف ضد‌آلمانی، امید داشت که عملیات فرود متفقین در فرانسه (نرماندی) با شکست مواجه گردد.

هیتلر معتقد بود: «تأثیر شوک‌کنندۀ یک عملیاتِ با شکست مواجه‌شده که بی‌تردید با کشته‌های زیادی نیز به همراه خواهد بود،‌ بر روی افکار عمومی در انگلستان و آمریکا نمی‌بایست دست‌کم گرفته شود. این مسئله می‌تواند به نقطۀ عطفی در جنگ بدل گردد که باعث خواهد شد نیروهای زیادی از ارتش آزاد شوند، نیروهایی که می‌توانند در شرق نه تنها در فرآیند پایدارسازی جبهه‌ها، بلکه برای اقدامات تهاجمی بیشتر علیه روس‌ها نیز مورد استفاده قرار گیرند».

در این زمینه: هیتلر و تمدن

برگرفته از کتاب جهان بینی آدولف هیتلر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *