نوسکه و ابرت
گوستاو نوسکه مردی خشن بود که به سیاست بر اساس طرح ساده دوست یا دشمن مینگریست، روشی نه چندان پیچیده که در آن سعی میشد در هر لحظه با همه امکانات موجود به دشمن ضربهای مهلک وارد گردد.
یادداشتهای بعدی و اقدامات نوسکه، وی را شخصی عاشق خشونت و ناتوان از تفاوتگذاری نشان میدهند، شخصی که بر اساس ذهنیت و روحیات خود بیش از حزب سوسیال دموکرات، با حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی ها) سازگاری داشت.
با این وجود گوستاو نوسکه مغر متفکر جنگ داخلی نبود و وی تنها در این جریان، دست راستِ فریدریش ابرت به شمار میرفت.
فریدریش ابرت اما طرفدار نازیها نبود، وی خود را یک سوسیال دموکرات و به شیوه خود دوستار کارگران میدانست. اهداف وی، همان اهداف حزب سوسیال دموکرات در پیش از جنگ جهانی اول بودند، اهدافی نظیر پارلمانی شدن حکومت و انجام اصلاحات اجتماعی که البته پیش از این محقق شده بودند.
به هر حال وی هرگز یک انقلابی به شمار نمیرفت. از نظر فریدریش ابرت انقلاب هم «مازاد» و هم غیرقانونی بود. وی از انقلاب «همانند یک گناه» متنفر بود.
همه آنچه که ابرت در آرزوی آن بود با پارلمانی شدن حکومت و ورود سوسیال دموکراتها به حکومت، در اکتبر سال 1918 محقق شده بود و هر آنچه که در نوامبر سال 1918 به این دستاوردها اضافه شده بود، از نظر وی چیزی به غیر از بیعقلی، شرارت و سوءتفاهم نبود. اعترافات و صحبتهای فریدریش ابرت به نفع انقلاب که وی مجبور به بیان آنها شده بود نیز برای وی بسیار ناخوشایند بودند.
فریدریش ابرت هرگز نسبت به انقلاب احساس گناه نکرد و با ایفای نقشی دوگانه، بیش از اینکه خواهان انقلاب باشد، به آن خیانت کرد. وی بیشتر نسبت به نظم قدیمی احساس گناه داشت، چون مدتی مجبور شده بود، در نقش یک انقلابی ظاهر شود.
شرایط حاکم اما قدرتمندتر از فریدریش ابرت بودند و وی را مجبور به ظاهرسازی میکردند. وی با مستقلین به نوعی متحد شد و اجازه داد شوراها به سِمت وی مشروعیت بخشند، وی همچنین مجبور به ایفای نقش در «شورای نمایندگان مردم» نیز شد، مواردی که همگی از نظر وی بیاعتبار بودند.
فریدریش ابرت اما در باطن خود، همچنان حکمرانِ حکومت قدیمی و رئیس اکثریت قدیمی رایشستاگ باقی مانده بود.
برگرفته از کتاب خیانت به انقلاب
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم