در آستانه جنگ جهانی اول، ورنر زومبارت که در سالهای بعد به یکی از سردمداران ایدئولوژی جنگ بدل میشود، شروع به کار بردن کلیشههایی در مورد یهودیان مینماید که در طول جنگ به همه دشمنان آلمان تعمیم داده میشوند.
یهودی و انقلاب
در سال 1911 زومبارت یهودیان را به وضوح مظهر «تجار» میداند که «قهرمانان» آلمانی برای نبردی خونین علیه آنها، آماده میشوند. و ذهن تجاری به طور طبیعی از علاقه انحصاری یا دستکم تدریجی به «کمیت»، اعداد یا «سودمندی» برخوردار است و مترادف با «عقلگرایی عملی» و ذهن کوتهبین و ضدمتافیزیکی است و یک اندیشه محاسبهگر صرف به شمار میرود.
اما این تمام ماجرا نیست: یهودی «نماینده بالفطره یک جهانبینی لیبرال» است و هیچ تمایلی به یک همزیستی اجتماعی ندارد، چون «روابط وابستگی مبتنی بر امر شخصی» که این همزیستی اجتماعی را تشکیل میدهند، برای وی بیگانه هستند. در مقابل هدف وی صرفاً «دولتی بر مبنای قانون اساسی» است، دولتی که همه روابط در آن ناشی از روابط حقوقی کاملاً تعریف شده دانسته میشوند، دولتی که در آن «انسانهای متفاوت از لحاظ فردی با گوشت و خون» جای خود را به «شهروندان انتزاعی با حقوق و تکالیف» واگذار میکنند.
یهودیان همراه با اندیشه محاسبهگر خود، تجسم «جامعه» هستند و غیر از این نیز نمیتوانست باشد: ملتی که در تاریخ خود بدون اینکه هیچ علاقهای به کشاورزی از خود نشان داده باشد، از بیابان به شهر بزرگ نقل مکان کرده است، نزد آن چه مفهومی از اجتماع میتواند وجود داشته باشد؟ «شهر بزرگ دنباله مستقیم بیابان است، و ساکنین خود را همانند بیابان، وادار به یک زندگی چادرنشینی میکند».
حتی قبل و در طول جنگ جهانی اول نیز کلیشههای ایدئولوژی جنگ با کلیشههای یهودستیزی یا «ضدیت با یهود» تلفیق میشوند، یهودستیزی در این دوران در حال افزایش است، اما این امر به ویژه پس از انقلاب و تحولات روسیه، با شدت بیشتری نمایان میگردد. قابل درک است که چرا آلمان کشوری است که در آن شکلهای مختلف یهودستیزی و ضدیت با یهود، یا نظریه توطئه یهودی-بلشویکی بستر مناسبی برای رشد پیدا میکند.
در ابتدا آلمان شکستی را در جنگی متحمل شد که در آن در برابر ائتلاف گستردهای از دشمنان، مجزا و منزوی مانده بود. توماس مان در سال 1918 تصریح کرد: «پژوهشهای تاریخی نشان خواهند داد، که لُژ جهانی فراماسونری و «ایلومیناتیهای» بینالمللی، دور از انظار آلمانیهای بی خبر از همه جا، در به راه انداختن جنگ جهانی، جنگِ تمدن علیه آلمان، نفشی محوری ایفاء نمودهاند».
علاوه بر این آلمان اثرات دگرگونیهای روسیه را به شدت خاصی احساس مینماید، آن هم نه به خاطر نزدیکی جغرافیایی، بلکه به این دلیل که سلسله هوهنتسولرن یک سال پس از اکتبر بلشویکی بواسطه یک انقلاب از بین میرود، انقلابی که روشنفکران یهودی در آن نقشی مهم ایفاء میکنند یا دستکم به نظر میرسد که اینگونه باشد.
در این زمینه: بلشویسم و یهودیت
برگرفته از کتاب هایدگر و ایدئولوژی جنگ