ارتباط شوپنهاور با تمایلات جنسی و تجربه درد و رنج در همه جای «سه لتی‌ها» حاضر - نشر پیله

ارتباط شوپنهاور با تمایلات جنسی

کتاب شوپنهاور تاملات و تاثیرات
Rate this post

تمایلات جنسی

ارتباط شوپنهاور با تمایلات جنسی و تجربه درد و رنج در همه جای «سه لتی‌ها» حاضر هستند. به این ترتیب در تابلوی «وسوسه» لذت جسمانی و شهوانی خیره کنندۀ کار شده در تصویر، با صحنه‌هایی از شکنجه و عذاب تلفیق می‌شوند.

دنیای تصاویر بکمان مملو از گرزها، چماق‌ها، چاقوها، شخصیت‌های مسلح با شمشیر و صحنه‌های تهدید، شکنجه و خشونت هستند، در واقعیت دو جهانِ در هم آمیخته در این تصاویر وجود دارند؛ در پس شخصیت‌های شاد و خوش گذرانِ پیش زمینه، وحشت در کمین نشسته و مجریان شیطانی و شومِ سرنوشت، منتظر ایستاده‌اند.

بکمان خود همواره ارتباطی مستقیم بین تصاویرش با تفسیری فلسفی از جهان و با نگرشی دو جهانه، برقرار نموده است. به این ترتیب که وی قصد و نیت هنری خود را همچون تلاشی جهت «دستیابی به تسلط ظریفِ متافیزیکی» و «برقراری ارتباطی با غیر قابل رؤیت‌ها» توصیف می‌کند.

یک مثال آشکار در مورد «دستیابی به تسلط ظریف متافیزیکی» در روح متافیزیک شوپنهاوری یک «سه لتی» با نام «عزیمت» است. بر روی صفحات کناری این اثر تعبیر بدبینانه‌ای از شرایط انسانی به تصویر کشیده شده است؛ شخصیت‌هایی با دست و پاهای بسته که از سوی شکنجه گری گرز به دست، شکنجه می‌شوند یا توسط پیشخدمتانی وحشت انگیز که همیشه در تصاویر بکمان دیده می‌شوند، تحت نظر قرار می‌گیرند.

در تصویر میانی این «سه لتی» اما صحنه‌ای کاملاً آرام و کم و بیش شکوهمند به نمایش گذاشته می‌شود؛ یک خانواده پادشاهی بر روی یک کشتی در میان اقیانوسی آرام.

صفحات کناری «سه لتی» زندگی را همچون مصیبت و رنج به تصویر می‌کشند و شوپنهاور نیز در «متعلقات و ملحقات» جهان را همین گونه توصیف می‌کند: «جهان همان جهنم است و انسان‌های درون آن، از سویی روان‌های شکنجه دیده و از سوی دیگر شیطان‌های درون جهنم هستند».

ماکس بکمان هم در نامه‌ای در مورد تصاویر در نظر گرفته برای صفحات کناری «سه لتی» اظهار می‌دارد: «آنچه شما در سمت چپ و راست می‌بینید، همان زندگی است. زندگی زجر و عذاب است، درد است از همه نوع». وی در مورد صفحه میانی هم به همین ترتیب توضیح صریحی دارد: «پادشاه و ملکه خود را از شکنجه‌های هستی رهانیده‌اند، آنها بر این عذاب غلبه کرده‌اند».

اثر «عزیمت» بکمان در مفهوم شوپنهاوری، به جهان همچون اراده و در صفحه میانی به جهان همچون ارادۀ بازگردانده شده، مربوط می‌شود. در این جهان دوم که در صفحه میانی به تصویر کشیده شده، التزام زمانی از میان برداشته شده و انسان از تلاش اراده رها می‌شود. اینجا آن آرامشی حکمفرما است که بر طبق نظر شوپنهاور «بالاتر از عقل است، آن آرامش ذهنی، آن آرامش عمیق، آن امیدواری و اطمینانی تزلزل ناپذیر و نشاطی که بازتاب یگانه آنها در چهره، همان گونه که رافائل و کورجو به تصویر کشیده‌اند، بشارتی مطمئن و کامل است؛ در اینجا تنها شناخت باقی مانده و عقل ناپدید شده است».

بکمان در حقیقت سنت شمایل نگاری را احیا کرد که شوپنهاور به آن اشاره کرده بود؛ انسان می‌تواند خود را بالای جهان درد و رنج قرار دهد، وی دیگر نه بردۀ اراده، بلکه پادشاه یک آزادی دوباره به دست آمده است.

جورجو د کیریکو نیز ادعای متافیزیکی روشنی را با تصاویرش تلفیق می‌کند. اما بر خلاف شوپنهاور و کلینگر آثار او کمتر به تعبیری بدبینانه از جهان، بلکه بیشتر به گسترش افق ادراک، به جهانی که محدودیت‌های مکانی و زمانی را در هم می‌شکند، ربط پیدا می‌کنند.

بنابراین در تصاویر و تابلوهای کیریکو به طور دقیق فروپاشی مرزها و محدودیت‌های جهان تصور ما یافت می‌شود، موضوعی که شوپنهاور در مطلبش با نام «تلاش در باب احضار ارواح و هر آنچه که به آن مربوط می‌شود» از آن به عنوان «خواب بیداری» یا «خیال پردازی» نام می‌برد که شکلی از رویا است که در آن «ما واقعیت اطراف خود را در خواب و رویا می‌بینیم» این نوع از رویاها ویژگی مرموزی را از این طریق پذیرا می‌شوند که «افق خیالبافان و رویابینان را گسترش می‌دهد، به این نحو که وی فراتر از اتاق خواب می‌رود، اتاقی که پرده‌ها و دیوارهای آن دیگر مانع از دیدن نمی‌شوند. به این ترتیب پرده‌ها، درها و دیوارها دیگر برای این نوعِ ویژه از ادراک، محدودیت به حساب نمی‌آیند».

برای کیریکو مطلب شوپنهاور در مورد احضار روح، که وی ترجمه فرانسوی آن را مطالعه کرده بود، همانند راهنمایی برای طرح ریزی «نقاشی متافیزیکی» وی محسوب می‌شد. کیریکو به دنیای رویاهای اسرارآمیز سرچشمه گرفته شده از خیالبافی سر و شکل می‌دهد؛ در آثار وی میادین و مناظر شهری خالی از جمعیت، چهره‌هایی یخ زده و غرق شده در خود، زندگی خاموش و آرام شیئیت‌هایی به طور کامل متفاوت قابل رؤیت هستند.

در این آثار موضوعات ناسازگار از لحاظ زمانی و مکانی باهم ترکیب می‌شوند. همانند تابلوی «بازگشت اودیسئوس» که در آن اودیسئوسِ پاروزن بر روی دریا، در میان اتاقی مبله شده قرار دارد، یا در اثری به نام «باستان شناسان» که در آن تمام دنیاها از درون شخصیت‌های موجود در اثر خارج می‌شوند و به این ترتیب ضمیر ناخودآگاه به آگاهی رسانده می‌شود. کیریکو از لحاظ تصویری، دید دنیای خوابگرد را می‌گشاید. این تحلیل خواب و رویا و بررسی گسترش واقعیت، توسط شوپنهاور که سال‌های پیش از فروید ارائه شده، الهام بخش همه آثار کیریکو بوده است.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب شوپنهاور تاملات و تاثیرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *