ضرورت تاریخی و کنش آزاد
هانا آرنت اندکی پیش از عزیمت به اورشلیم، کار بر روی کتابی را به پایان رساند که در سال 1963 برای اولین بار با عنوان «دربارۀ انقلاب» توسط انتشارات دانشگاه شیکاگو به انتشار رسید، این اثر در همان سال نیز به زبان آلمانی ترجمه شد.
در این کتاب به مقایسهای بین انقلاب آمریکا در سال 1766 و انقلاب فرانسه در سال 1789 پرداخته میشود و هانا آرنت برای این کار به صورت مستقیم از اصطلاحاتی بهره میگیرد که آنها را در «دربارۀ زندگی عملی» برای توصیف امر سیاسی و امر اجتماعی ایجاد کرده بود.
آرنت توضیح میدهد که هدف هر انقلابی همواره «پایه گذاری آزادی» به عنوان یک فضای سیاسی است که در آن انسانها بتوانند به صورت علنی صحبت و عمل نمایند، این «پایه گذاری آزادی» میتواند به تنهایی اِعمال خشونت را توجیه کند. در ضمن در اینجا کمتر موضوع سرنگونی یک جامعه قدیمی، بلکه بیشتر موضوع تأسیس یک اجتماع جدید مطرح است که میبایست آزادی شهروندان خود و همچنین به صورت بالقوه آزادی همه بشریت را تضمین نماید.
به ویژه آخرین اندیشه بسیار مدرن بود و برای اولین مرتبه در انقلاب فرانسه حائز اهمیت شد، چون این انقلاب بر خلاف مبارزات باستانی و قرون وسطایی آزادی خواهانه، خواستار آزادی، برابری و برادری برای همه انسانها بود. بر طبق توصیف هانا آرنت در کتاب «دربارۀ زندگی عملی»، توانایی اقدام خودانگیخته و به این ترتیب آغازی جدید در جهان برای وقوع یک انقلاب از اهمیتی تعیین کننده برخوردار است.
این توانایی اغلب با اقدامات خشونت آمیزی نظیر قتل هابیل توسط قابیل یا قتل رمولوس توسط رموس یا به طور کلی با فرماندهی و گردانندگی جنگ ربط داده میشود. با وجود اینکه خشونت در جنگ ضروری دانسته میشود، یک انقلاب صرفاً از طریق آغاز جدیدِ موجود در آن مشروعیت مییابد، که به هیچ وجه نمی بایست با استفاده از خشونت به همراه باشد، در هر صورت موفقیت طولانی مدت یک انقلاب زمانی آشکار میشود که بتواند آزادی تازه پایه گذاری شده را از طریق وضع یک قانون اساسی تثبیت نماید.
به نظر هانا آرنت انقلاب آمریکا در سال 1766 مثال خوبی در مورد این واقعیت است که یک انقلاب بدون خشونت نیز میتواند روی دهد، حتی اگر بسیاری از مورخین از وقایع آمریکا در سال 1766 دقیقاً به دلیل عدم وجود خشونت صرفاً به عنوان شورش مالیاتی یاد کنند، این وقایع از معدود مواردی بودند که در آنها یک اجتماع، بر مبنای خواست آزادی در چارچوب یک انقلاب تأسیس شد و به صورت بلند مدت توانست محفوظ باقی بماند.
«پدران بنیانگذار» آمریکای نوین موفق شدند بدون مزاحمتِ فقر، بیماری، اضطرار و همچنین بدون مزاحمتِ احساس ترحم که همواره «بهترینها را در همه انقلاب ها» تحت تأثیر قرار داده و توانایی قضاوت آنها را محدود کرده بودند، برای آزادی در کنشهای خودانگیخته و همچنین در قانون اساسی، فضایی در نظر گیرند.
در طرف مقابل هانا آرنت انقلاب فرانسه را تلاشی ناکام برای یک انقلاب اجتماعی تلقی میکرد، انقلابی که حامیان آن نه توانستند یک قانون اساسی باثبات وضع کنند و نه موفق شدند نابرابری اجتماعی و فقر را از میان بردارند. ناکامی آنها از یک سو به این دلیل بود که فقر در فرانسه قبل از انقلاب به حدی رشد کرده بود که به تنهایی با تغییرات سیاسی به هیچ وجه قابل کنترل نبود و از سوی دیگر به این دلیل که در جریان انقلاب اعتقاد به یک ضرورت تاریخی گسترش یافت، اعتقادی که به صورت مستقیم به رعب و وحشت منجر گردید.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب درآمدی بر هانا آرنت فیلسوف آزادی