دفاعیه پلانتینگا پلانتینگا ‌‌‌می‌گوید نیازی ندارم که اثبات کنم این فرضیه قطعاً درست است - نشر پیله

دفاعیه پلانتینگا

کتاب شر و بشر
Rate this post

پلانتینگا

آنچه پلانتینگا بر آن تأکید می‌کند، دفاعیه‌ای است مبتنی بر اختیار؛ به‌صورت اجمالی می‌توان چنین ‌‌‌مطرح کرد که پیدایش شرور لازمۀ اجتناب‌ناپذیر مختاربودن آد‌‌‌می ‌است.

همان طور که گفته شد، پلانتینگا بر این دفاعیه تأکید دارد که مشحون از مسائل متافیزیکی است. این دفاعیه مشتمل بر چند مقدمه است:

مقدمۀ اول: میان شرور اخلاقی و شرور طبیعی تفاوت وجود دارد.

مقدمۀ دوم: بهره‌بردن از نزاع برقرارشده میان دو گروه از متفکران است؛ یعنی تقابل میان دترمینیسم و اختیار است که بر دو رویکرد استوار شده است:

1- سازگارانگاری

2- ناسازگارانگاری

فیلسوفان مسلمان معمولاً حکم به سازگاری ‌‌‌می‌دهند و سازگارانگارند.‌‌‌ می‌گویند اختیار خود صاحب عللی است. آن علل به اختیار ضرورت بخشیده‌اند. اختیار با سایر مقدمات به فعل ضرورت ‌‌‌می‌بخشد؛ درنتیجه، یک فعل مختارانه است؛ در عین حال که ضرورت علی و معلولی نیز برقرار است. باری، پیش‌فرض پلانتینگا در این زمینه ناسازگارانگارانه است.

مقدمۀ سوم: نفس بهره‌مندی از اختیار را باید خیر در نظر بگیریم؛ یعنی موجود مختار باارزش‌‌تر از موجود غیرمختار است.

مقدمۀ چهارم: اگر موجود مختار علاوه بر صاحب اختیار بودن، یک فعل مختارانۀ خوب انجام دهد، این امر اهمیت صد چندان دارد.

پلانتینگا دفاعیه‌اش را مبتنی بر این چهار مقدمه ‌‌‌می‌آغازد:

فرض کنید خداوند هنگام خلقت دو گزینه در برابر خود داشته باشد:

1- عالمی ‌را خلق کند که در آن هیچ موجود مختاری وجود ندارد (w).

2- عالمی ‌را خلق کند مانند عالمی ‌که ما در آنیم (wa). خداوند به‌واسطۀ علم پیشینش آگاه بود که اگر w راخلق کند، چون هیچ موجود مختاری در آن نیست کار بد اخلاقی در آن رخ نمی‌دهد؛ اما به‌طور طبیعی کار خوبی هم اتفاق نمی‌افتد.

اگر wa را خلق کند و عده‌ای مختار باشند، اول اینکه خود اختیار داشتن یک ارزش ذاتی دارد. دوم اینکه عده‌ای از این موجودات مختار نیز مختارانه فعل خوبی را رقم ‌‌‌می‌زنند که این ارزش بسیار زیادی خواهد داشت و در مجموع و در مقام مقایسه، خدا متوجه شد خیرات عالم wa بسیار بیشتر از خیرات عالمw است؛ بنابراین، دست به کار خلقت این عالم شد.

واضح است که در این عالم شروری هم وجود دارند که البته این شرور لازمۀ اجتناب‌ناپذیر اختیار آزادند؛ چراکه موجود مختار کار بد هم انجام ‌‌‌می‌دهد؛ اما در مجموع، خیرات این عالم بر شرور آن ‌‌‌می‌چربند.

پلانتینگا ‌‌‌می‌گوید نیازی ندارم که اثبات کنم این فرضیه قطعاً درست است؛ بلکه صرف آنکه نشان بدهم احتمالاً درست باشد کافی است. به سناریوی پلانتینگا انتقاداتی هم وارد شده است که موارد زیر از آن دسته‌اند:

1- عالم ممکن دیگری نیز هست به نام (w1) که از (wa) بهتر است. فردِ p را در w1 در نظر بگیرید که مختار است و در زمان T کار بدی را مختارانه انجام ‌‌‌می‌دهد. حال در نظر بگیرید که W1 عالمی با همان ویژگی‌های WA است با یک تفاوت و آن اینکه، فردِ P در زمان T کار خوبی را مختارانه انجام دهد؛ در این صورت، بر پایۀ همان کثرت خیرات که اساس استدلال پلانتینگا را تشکیل ‌‌‌می‌دهد، W1 از WA بهتر است. W1 عالمی ‌ممکن است و چون ممکن است خدا ‌‌‌می‌تواند آن را خلق کند و خداوند ‌‌‌باید W1 را خلق ‌‌‌می‌کرد و حال که چنین نیست پس خداوند وجود ندارد.

پاسخ پلانتینگا: اینکه W1 از WA بهتر است را ‌‌‌می‌پذیرم؛ اما خدا نمی‌تواند W1 را خلق کند؛ چراکه معنای خلق W1 این است که خدا مقدر کند P در زمان T مختارانه کار خوب انجام دهد (یعنی از پیش معین کند که فرد P چنین کند)؛ حال آنکه ازنظر من این ضرورت با اختیار سازگار نیست؛ بنابراین، محال است خدا W1 را خلق بکند و این از استحالات متافیزیکی است که بر قدرت خداوند قید و بند ‌‌‌می‌زند و جالب آنکه قدما در سنت خودمان اینطور حکم ‌‌‌می‌کردند که قدرت خدا محدودیت‌های متافیزیکی دارد؛ اما تنها مصداقی که برای این محدودیت‌های متافیزیکی ترسیم کردند، این بوده است که اگر یک وضعیت امور محال مثلاً B وجود داشته باشد، قدرت خدا به آن تعلق نمی‌گیرد؛ درحالی‌که پلانتینگا یک مصداق جدید را به ما معرفی ‌‌‌می‌کند. یک وضعیت اموری است که خودش ممکن است ولی تعلق قضای الهی به این وضع امور و مخلوق شدنش محال است.

درواقع، همان طور که در عقاید برخی متکلمان خودمان نیز مطرح شده است که توحید افعالی بی‌معناست، پلانتینگا نیز تاحدودی همین معنا را اراده ‌‌‌می‌کند: اینکه خدا چه کارهایی را ‌‌‌می‌تواند انجام دهد، تا حدی مشروط به آن است که آد‌‌‌می ‌چه اختیاراتی دارد و اساساً مختاربودن آد‌‌‌می ‌یعنی خدا عامدانه قدرت خودش را تحدید کرده است. اگر من مختارم و در زمان T مختارانه کار B را انجام دادم، خدا نمی‌تواند کاری کند که من در زمان T مختارانه فعل B2 را انجام دهم؛ چون این ‌‌‌مسئله با حقیقت اختیار ناسازگار است.

نکتۀ جالب دیگر آن است که پلانتینگا از ‌‌‌مسئلۀ ناسازگاری، کمال بهره را برای حل برهان شر ‌‌‌می‌برد و این کاری است که متکلمان ما انجام ندادند و از قابلیت ممکن در اندیشه‌هایشان بهره نبردند.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب شر و بشر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *