نبوغ و حماقت
اینکه بررسی تأسیس آمریکا را با اسناد شروع کنیم، وسوسهکننده است. اما من با مؤسسان آن مخصوصاً بنجامین فرانکلین آغاز میکنم. خاطر نشان میکنم که موسسان، سیاستمداران حرفهای و «مرد حرفزدن» نبودند. آنها دانشمند، مخترع، مفسر بودند. به عبارتی «مرد عمل» از استعدادهای متنوع بودند. پرزیدنت جان اف کندی طی یک سخنرانی روح موسسان را تسخیر کرد وقتی در یک مهمانی شام به برندگان جایزه نوبل گفت «این گردهمایی فوقالعاده استعدادها است. هرگز اینها دور هم در کاخ سفید جمع نشده بودند. احتمال دارد امشب توماس جفرسون به تنهایی شام بخورد.»
جرج واشنگتن یک کشاورز، موسس کارخانه ویسکی، رهبر نظامی و مرد سیاست بود. فرانکلین ناشر، مخترع، دیپلمات، نویسنده و صلحطلب بود. به نظر من موسسان آمریکا قصد داشتند خودشان را جاودانه کنند.
کتاب «زندگینامه» فرانکلین جذاب است. او قالب یک آمریکایی مشخصی را گرفته که من آن را «انسان سرمایهدار» مینامم. آنچه در این کتاب من را جلب کرد مشاغل متعدد فرانکلین بود. او در روزنامه ویراستار بود، کتاب «Poor Richard’s Almanack» را منتشر کرد. یک گروه آتشنشانی تأسیس کرد: «مجمع فیلسوفان آمریکا» را تشکیل داد؛ کمک مالی به بیمارستان داد، بانی یک کتابخانه خیریه شد. خیابانهای فیلادلفیا را صاف و چراغانی کرد. البته این همه ماجرا نیست.
فرانکلین خواهان خدمت به ملت کشورش بود، و در فرانسه هم به عنوان دیپلمات همه انرژی خود را صرف بخش خصوصی، مدنی و نوآوری کرد. فرانکلین فوقالعاده کنجکاو است. کنجکاوی او بیاساس نیست و یک کنجکاوی عملگرا است. او کارگران ساختمانی را با بیلهایی در حال ساختن یک دیوار میبیند و زمان میگیرد که چقدر طول میکشد. او در هنر تحقیق میکند که هندوهای بومی به وسیله آن انگیزههای خود را پنهان میکنند. او در مراسم فرهنگی و ازدواج Morvian تحقیق میکند. چندین آزمایش انجام داده و مشاهدات خود را در مورد برق منتشر میکند. یک فرانسوی خودنما، او را به چالش میکشد که چنین کاری شک دارم که از آمریکا بیاید. فرانکلین نمیخواهد پاسخ دهد و اصرار دارد که وقت او با انجام آزمایشهای جدید گره خورده به جای اینکه در مورد آزمایشات قبلی بحث و جدل کند.
فرانکلین خود را آنطور که هست نمیبیند. روی «خودسازی» و «هویتسازی» تأکید میکند. خود را طوری که دوست دارد میسازد. اعتراف میکند که در زمان جوانی هرزه و بیبندوبار بود، چون در «سخت است که هوای نفس را کنترل کنی» شرکت میکرد که من فکر میکنم رقصیدن با اراذل باشد.
فرانکلین این موضوع را اشتباه اخلاقی خود میداند. در نگاه به گذشته از هزینه، وقتگذرانی، از دست دادن فرصتها و به خطر انداختن سلامتی خود پشیمان است. فرانکلین لیستی از مزیتها و پاکدامنی تهیه کرده و در طرف چپ کاغذ نوشته است. در طرف دیگر ایام هفته را آورده، یعنی هر ویژگی اخلاقی را یک هفته تمرین کند و هر روز تیک بزند.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب آمریکا تحت لوای سوسیالیسم