هژمونی بینایی هژمونی بینایی تفکر اجتماعی و فرهنگ‌غربی را طی چند قرن - نشر پیله

هژمونی بینایی

کتاب جامعه شناسی فراسوی جامعه ها
Rate this post

رویت پذیری

“هژمونی بینایی” تفکر اجتماعی و فرهنگ‌غربی را طی چند قرن اخیر متمایز ساخته است. این امر نتیجه تعدادی از تغییرات در سرتاسر اروپا است. تغییرات مزبور شامل دگرگونی در شیوه‌های کلیسایی معماری دوره میانه بود که به‌نحوی فزاینده اجازه می‌داد به میزانی گسترده نور از پنجره‌های دارای شیشه‌های رنگی عبور کند.

شیفتگی عصر میانه به نور و رنگ و همچنین در رشد نسب‌شناسی به‌عنوان یک رمز بصری پیچیده که دلالت بر تعیین هویت و وفاداری شوالیه‌ای داشت، مشاهده می‌شود. در قرن پانزدهم توسعه منظرگرایی‌خطی، فضای سه بعدی را قادر ساخت تا در یک طرح دوبعدی نمایانده شود. علم نورشناسی نیز گسترش یافت و به موازات آن فریبندگی آیینه هم به‌عنوان شیء و هم به مثابه استعاره افزایش یافت.

(حقوقدانان به‌عنوان ” آیینه‌هایی” معرفی می‌شدند که منعکس کننده خوبی‌ها یا بدی‌ها برای جامعه‌اند، بنگرید به یک نظام حقوقی به‌نحو فزاینده “تماشایی” از طریق لباس‌های رسمی رنگی و دادگاه‌ها تشخص یافت. مهم‌ترین آن‌ها، ابداع مطبوعات چاپی بود که تا حد قابل توجهی قدرت نسبی حس شفاهی/ گفتاری را کاهش داد و اهمیت دیدن کلمات نوشته شده و نیز دیدن تصاویر و نقشه‌ها را افزایش داد.

به‌علاوه بینایی به‌عنوان شریف‌ترین حواس در نظر گرفته شده است و به مثابه بنیان معرفت‌شناسی‌مدرن محسوب می‌شود. آرنت به‌طور خلاصه بیان می‌کند:”از همان ابتدا، در فلسفه رسمی، تفکر در قالب دیدن تصور شده است. رورتی به شناخته‌شده‌ترین شکل نشان داده است که تفکر ما بعد دکارتی به‌طور کلی برای باز نمودهای ذهنی که همان” از چشم ذهن دیدن” است، یعنی انعکاس آیینه‌وار جهان خارج در ذهن، مزیت قائل شده است. (1980) درک غالب فلسفه آن بوده که ذهن را به‌عنوان یک آیینه بزرگ تصور نماید که به میزان‌های متفاوت و در قالب بنیان‌های معرفت‌شناختی مختلف به ما اجازه می‌دهد تاجهان عینی را “ببینیم.”

بینایی همچنین نقشی حیاتی در تاریخ تخیلی فرهنگ‌غربی بازی کرده است. جی به‌دسته‌ای از انگاره‌ها همچون خورشید، ماه، ستارگان، آیینه‌ها، شب و روز و مانند آن اشاره می‌کند که ما را احاطه کرده‌اند و بیان می‌دارد که چگونه تجربه اساسی بصری به تلاش‌ها برای محسوس ساختن امور مقدس و نیز امور دنیوی کمک نموده است. (1993، 1986) او به‌طور خلاصه به اهمیت حس بینایی درون جریان گسترده تفکرغربی اشاره می‌کند: “با برآمدن علم مدرن، انقلاب گوتنبرگ در چاپ و تاکید آلبرتی بر منظرگرایی در نقاشی، بینایی از نقشی بسیار قدرتمند در عصرمدرن برخوردار شد.” (Jay 1986: 179) فابیان این دیکتاتوری چشم را به‌عنوان “رویت محوری” متمایز ساخته است. (1992) وقتی مارشال مک لوهان استدلال می‌کند: “عصر ما همچنان که به‌سوی گذشته‌ای با خصلت شفاهی و شنیداری می‌لغزد، ما آشکارا از پذیرش غیر منتقدانه استعاره‌ها و مدل‌های بصری در طی قرون متمادی اخیر آگاه می‌شویم” ؛ او در واقع می‌گوید که برای اینکه چیزی واقعی باشد باید رویت‌پذیر باشد. نیچه آن ابعاد بصری را مورد تاکید قرار می‌دهد که جزء جدا نشدنی برداشت‌های تفکر انتزاعی‌اند (نظیر وضوح، روشنگری، لفافه، منظر)، همچنان که به این امر می‌پردازد که چرا حس بینایی به‌نحوی فزاینده نسبت به‌حواس دیگر اولویت یافته است. (درباره جنسیتی شدن بینایی بنگرید به در اینجا سه نکته درباره بینایی که تا حدی در جامعه‌شناسی حواس زیمل مد نظر قرار گرفته است باید بیان شود.

اول آنکه بر اساس نظر زیمل، چشم یک “دستاورد جامعه شناختی” منحصربه‌فرد است نگریستن به یکدیگر منجر به ارتباطات و تعامل میان افراد می‌شود. زیمل این تعامل را مستقیم‌ترین و ناب‌ترین نوع تعامل قلمداد می‌کند. این نگاه کردن میان مردم (که آن را تماس چشمی می‌نامیم.) است که موجب شکل گیری لحظه‌های خارق‌العاده صمصمیت می‌شود.

این وضعیت بدان سبب است که “یک نفر نمی‌تواند از طریق چشم چیزی بگیرد مگر آنکه در همان حال چیزی را بدهد.”؛ این کامل‌ترین رابطه متقابل شخص با شخص، یعنی رابطه چهره به چهره را به‌وجود می‌آورد. (Frisby and Featherstone 1997:112) نگریستن برگردانده می‌شود، و این ناشی از معنای گویای چهره است. آنچه ما در اشخاص می‌بینیم، بادوام‌ترین بخش وجود آن‌هاست. “تاریخ زندگی و دیگر چیزهای متعلق به آن‌ها، مهریه همیشگی آن‌هاست.” بالعکس، شنوایی خصلتی متقابل ندارد و در آن چیزی داده می‌شود بدون آنکه چیزی پس گرفته شود.

دوم آنکه زیمل همچنین متذکر می‌شود که فقط حس بینایی قادر به تملک و مالکیت است، در حالی‌که آنچه ما می‌شنویم معمولاً به گذشته ملحق می‌شود و هیچ مالکیتی که بتوان آن را صاحب گردید فراهم نمی‌سازد. (Frisby and Featherstone 1997: 116) به‌طور کلی‌تر، بینایی حسی مهم است که افراد را برای گرفتن و تصاحب کردن افراد، اشیاء و محیط‌های اغلب فاصله‌دار توانا می‌سازد.

حس بینایی کنترل کردن جهان انسانی و نیز جهان اشیاء را از دور میسر می‌کند. (بنگریدبهRobins 1996: 20) از طریق ایجاد فاصله، از طریق انتزاع و جدا شدن از جنب و جوش و وشلوغی موجود در تجربه زندگی روزمره است که دیدن مناسب مهیا می‌شود. (بنگریدبه Hibbitts 1994: 293). من زمانی‌که مادی شدن حس بصری را در عکس‌ها، چشم‌اندازها و نقشه‌های مربوط به مکان‌های دور و نزدیک مدنظر قرار می‌دهم به این ایجاد فاصله و شیءسازی در رویت‌پذیری باز می‌گردم.

سوم آنکه میانجی‌گر ساختن فزاینده‌ای در حس بصری به‌خصوص در حرکت از مطبوعات چاپی به‌سوی اشکال الکترونیک بازنمایی، و از دوربین وقتی که آن را به‌کارم بگیرند، به چرخش تصاویر دیجیتال در اطراف و حتی فراسوی زمین وجود دارد. لذا حس بینایی در توضیح زیمل درباره حواس بسیار گسترده شده است.

چنین شرحی درباره حس بصری همچنین پیوسته با برخی تغییرات در حواس دیگر بوده است، به‌خصوص تغییر در شنوایی از طریق صفحات گرامافون، نوارهای ضبط‌صوت، سی‌دی‌ها، واکمن، و تغییر در حس لامسه از طریق واقعیت مجازی (بنگرید به Robins 1996) بر اساس این سه نکته من در ادامه به این موارد می‌پردازم: به‌میزانی که نگریستن برگردانده می‌شود، پیچیدگی بصری در اثر تملک، و میزان عینی‌شدن “حس بینایی.”

بدین‌سان من رویت‌پذیری و استعاره‌های بصری را به‌سادگی در اروپای‌غربی مسلط فرض می‌کنم. (دیگر فرهنگ‌ها البته مسیرهای حسی مختلفی را در پیش گرفته‌اند). اما این موضع گمراه کننده است زیرا در واقع تنازعی طولانی و چند قرنی بر سر رهاسازی رویت‌پذیری از دیگر حواسی که بینایی با آن‌ها به‌طور مفصل درهم پیچیده بود. (از جمله تشریک مساعی و رابطه متقابل با حواس دیگر) وجود داشت.

 فیبوری درباره قرن شانزدهم چنین می‌نویسد: “همچون شنوایی تیزشان و حس هوشیار بویایی‌شان، افراد در آن زمان بدون شک از بینایی بالایی برخوردار بودند. اما نکته همین جاست. آن‌ها هنوز بینایی را جدای از دیگر حواس تلقی نمی‌کردند” (1982: 437; Cooper 1997) در نتیجه، گفته می‌شود مردم در آن زمان در جهان سیالی زندگی می‌کردند که در آن هویت‌های به‌سرعت به لحاظ شکلی و حجمی تغییر می‌کردند، مرزها به سرعت عوض می‌شدند و ثبات نظام‌مند اندکی در جهان‌های اجتماعی و فیزیکی وجود داشت. کوپر با بهره‌گیری از تعامل حواس با یکدیگر، اشکال سیال و در حال تغییر ادراکی که مشخصه قرن شانزدهم است را چنین توصیف می‌کند:

گفتگو درباره این وضعیت ابهام‌آمیز همیشگی در یک ساختار مشخص نیازمند صعود مرحله‌ای و سلسله‌وار وضعیت بینایی نسبت به‌حواس “ابتدایی” لامسه، چشایی و بویایی در راستای “بصری‌سازی” ادراک بود. این امر کنترل بیشتر به جهان فیزیکی و مادی از طریق افزایش شفافیت، وضوح و تعین بصری را با ایجاد فاصله میسر می‌ساخت.”

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب جامعه شناسی فراسوی جامعه ها

قیمت اصلی 171800تومان بود.قیمت فعلی 155000تومان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *