گفتگوی منطقی گفتکوی منطقی، با احتمال کمی موفقیت را تا زمانی می توان ادامه داد که - نشر پیله

گفتگوی منطقی

کتاب خود کشف نشده
Rate this post

منطق

گفتکوی منطقی، با احتمال کمی موفقیت را تا زمانی می توان ادامه داد که میزان احساسات حاکم بر آن وضعیت خاص، از یک درجه حساس تجاوز نکند. اگر درجه احساسات از این سطح بالاتر رفت احتمال اینکه تعقل بتواند هیچگونه تاثیرگذاری داشته باشد از بین می رود و جای خود را به شعارها و رویاهای واهی خیال پردازانه می دهد. به عبارتی دیگر می توان گفت یک نوع حالت تسخیر جمعی حاصل می گردد که به سرعت به اپیدمی روانی منجر می شود.

در این حالت تمامی آن عواملی که وجود آنها فقط بخاطر ضد اجتماع بودنشان توجیح پذیر است تحت قانون تعقل به سطح می آیند. چنین افرادی به هیچ وجه جزء افراد خاص کمیاب محسوب نمی شوند که فقط آنها را می توان در زندان ها یا دیوانه خانه ها پیدا کرد.

در ازای هر مورد دیوانگی آشکار، طبق برآورد من حداقل 10 مورد نهفته وجود دارد که به ندرت به نقطه ظهور می‌رسند اما دیدگاه ها و رفتارهایشان، علیرغم ظاهر نرمال و طبیعی شان، تحت تاثیر محرک های ناآگاهانه آزاررسانی و انجام عکس آنچه که گفته می شود می باشد.

البته، بنا به دلایل قابل فهم، هیچ گونه آمار پزشکی در مورد تعداد تکرار روان پریشی نهفته وجود ندارد. اما حتی اگر تعداد آنها 10 برابر هم کمتر از افراد روان پریش آشکار و مجرمین شناخته شده باشد، درصد نسبتا پایینی از جمعیتی که آنها به خود اختصاص می دهند بخاطر خطر عجیبی که اینگونه افراد دارند غیر قابل جبران است.

وضعیت روحی آنها شبیه به وضعیت یک گروه تماما هیجان زده است که تحت اداره قضاوت های احساسی و توهمات واهی است. این افراد چون درحالت تسخیر جمعی قرار دارند به این حالت سازش پیدا کرده اند و در نتیجه در آن همانند خانه احساس راحتی می کنند.

آنها از روی تجربیات شخصی خود زبان این حالات را می دانند و نحوه کنترل آن را بلد هستند. عقاید واهی آنها که زائیدهء نفرت تعصبگرایانه آنها است به ذائقه ی غیر عقلانی جمع خوش می آید و بستر مناسبی برای رشد پیدا می کند زیرا آنها می توانند تمام آن انگیزه ها و نفرت های خود را که در افراد نرمال تحت پوشش تعقل و بینش نهفته است را آشکارا بیان کنند. بنابراین این افراد علیرغم تعداد اندکشان در مقایسه با کل جمعیت، خطرناک محسوب می شوند چرا که به راحتی می توانند انسان به ظاهر نرمال را که تنها به درجه اندکی از خویشتن شناسی دست یافته است مبتلا سازند.

بیشتر افراد خویشتن شناسی را با دانشی که آنها از ویژگی های خود̗ آگاه خود دارند اشتباه می گیرند. هر کسی که نوعی خودآگاهی از خود دارد اینگونه تصور می کند که خود را می شناسد اما خود، (ego) تنها محتویات خود را می شناسد نه ناخودآگاه و محتویات آن را. افراد میزان خویشتن شناسی را با آنچه که یک فرد معمولی در محیط اجتماعی خود از خود می داند می سنجند نه با حقایق روانی واقعی که قسمت اعظم آنها برای آنها پنهان است.

در این خصوص روان همانند بدن و ساختار فیزیولوژیکی و آناتومی آن رفتار می کند که فرد معمولی درباره آن نیز چیززیادی نمی داند. اگرچه او در آن و با آن زندگی می کند قسمت اعظم آن برای یک فرد عادی ناشناس است و دانش علمی ویژه ای نیاز است تا خودآگاه را با آنچه که در مورد بدن شناخته است آشنا سازد چه برسد با تمام آنچه که ناشناخته است، ولی وجود دارد.

بنابراین آنچه که معمولا خویشتن شناسی نامیده می شود تنها دانش محدودی است که قسمت اعظم آن به شرایط اجتماعی و آنچه که در روان انسان می گذرد بستگی دارد. از این رو شخص همیشه با این باور غلط روبرو است که چنین چیزی درمورد ما یا خانواده ما و یا در بین دوستان و آشنایان ما اتفاق نمی افتد و از طرف دیگر شخص به همان اندازه با فرضیه های گمراه کننده ای در خصوص حضوراثبات نشده ویژگی هایی روبرو می شود که کاربرد آنها تنها در پوشاندن حقایق واقعی قضیه است.

در این پهنه عریض ناآگاهی که از کنترل و انتقاد آگاهانه مصون است ما کاملا بی دفاع بوده و در معرض تمامی انواع تاثیرات و ابتلائات روانی هستیم. درست مانند سایر خطرها هنگامی می توانیم در برابر خطر ابتلاء روانی حالت دفاعی به خود بگیریم که بدانیم چه چیزی در حال حمله به ما است و این حمله چگونه، کجا و چه زمانی انجام خواهد شد. از آنجایی که خویشتن شناسی موضوع شناسایی حقایق شخصی می باشد بنابراین تئوری ها در این زمینه کمک چندانی نمی کنند.

ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم

برگرفته از کتاب خودِ کشف نشده

ناموجود
49000تومان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *