مروری بر کتاب سیاست فلسفه و ارعاب
دانا ویلا متخصص نظریۀ سیاسی معاصر و تاریخ اندیشۀ سیاسی است. او استاد نظریۀ سیاسی در دانشگاه نوتردام، استاد مدعو در هاروارد و عضو آکادمی آمریکایی در برلین، موسسه مطالعات پیشرفته و مرکز ارزشهای انسانی پرینستون بوده است. وی مؤلف شهروندی سقراطی و همچنین کتاب آرنت و هایدگر: سرنوشت امر سیاسی است.
علاوه بر این، ویلا ویراستار کتاب راهنمای کمبریج دربارۀ هانا آرنت و ویراستار مشترک مدرنیسم لیبرال و فردیت دموکراتیک است. ویلا مقالاتی دربارۀ آرنت، نیچه، وبر و سقراط در نشریات تخصصی علوم سیاسی منتشر کرده است. کتابها و مقالات ویلا به زبانهای فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، صربی کرواتی، اسپانیایی، عبری، ژاپنی، چینی و کرهای ترجمه شده است.
دانا ویلا با کتاب آرنت و هایدگر: سرنوشت امر سیاسی شهرت خود را به عنوان مفسر آثار هانا آرنت تثبیت کرد. برخلاف آن تکنگاری، کتابی که پیش رو دارید مجموعهای از جستارها در باب جنبههایی از اندیشۀ آرنت است که بسیاری از آنها پیش از این در همایشها ارائه شده بودند. در این قالبی که او برگزیده، چنین تکرارهایی تا حدی اجتنابناپذیر است. با این حال، جستارها از حیث مضمونی انسجام درخور توجهی دارند.
همانطور که ویلا میگوید، «این جستارها از نظر موضوعی متنوع هستند اما انگیزۀ من این است که منحصربهفرد بودن بینش آرنت را از تحریف ناشی از همانندانگاریهای آرامشبخش (اما نادرست) مصون بدارم». بسیاری اوقات، هنگامی که «میپنداریم میدانیم منظور آرنت چیست»، اصالت او و چالشی که برای مفروضات آشنای ما ایجاد میکند را دستکم میگیریم. ویلا برخی از منتقدان آرنت را آماج خود قرار میدهد.
به عنوان مثال، با آنهایی که با افشاگریهای اخیر در مورد رابطۀ عاشقانه آرنت و هایدگر تحریک شدند تا او را به عنوان مرید شیفته و والۀ هایدگر بدانند، بهشدت برخورد میکند. آرنت پس از آنکه شور فلسفه در او برانگیخته شد اندک اندک شایعاتی دربارۀ استاد نابغهای در دانشگاه ماربورگ به گوشش رسید. از این رو به ماربورگ رفت و در دو کلاس هایدگر، مفاهیم اساسی فلسفۀ ارسطویی و سمیناری در باب سوفیست افلاطون، ثبت نام کرد.
آرنت و هایدگر – یک زن جوان هجده ساله و یک استاد کاریزماتیک و متأهل که دو برابر او سن داشت – رابطهای نامشروع را آغاز کردند و سپس کوشیدند آن را پایان دهند. رابطۀ پر فراز و نشیب با هایدگر – که به تعبیر مککارتی عشق بزرگ آرنت بود – تا پایان عمر آنها ادامه داشت. ویلا علیه منتقدانی که آرنت را متهم به «لاپوشانی» میزان و ماهیت همدستی هایدگر با نازیها میکنند به بحث میپردازد. از نظر آنها آرنت مرید هایدگر و متفکری بدون هیچ فاصلۀ انتقادی از اندیشۀ استادش بود. کوتاه سخن آنکه آرنت نگرشی بسیار پیچیده و انتقادی دربارۀ هایدگر دارد و بیشتر در پی تأمل بر خطرات «اندیشیدن استثنایی» بود تا دفاعی کورکورانه از استاد و محبوبش.
آنچه دیدگاه آرنت را برجسته میسازد تواناییاش برای ارجنهادن به دستاورد فلسفی هایدگر در عین حفظ موضع انتقادی دربارۀ محتوای آن، وقوف گسترده بر ناکامیهای هایدگر در مقام یک انسان و بلاهتش به عنوان یک بازیگر سیاسی است. آرنت از بابت فقر داوری سیاسی هایدگر برای او متأسف بود و این موضوع را با مثالی درخور تأمل بیان میکند: «روزگاری روباهی بود که آنقدر از حیلهگری بیبهره بود که نهتنها مدام در دام گرفتار میآمد، بلکه حتی نمیتوانست تفاوت بین دام و غیر دام را تشخیص دهد… او به فکر ایدهای کاملاً جدید افتاد که در میان روباهها ناشناخته بود – او دام را لانۀ خود ساخت».
ویلا همچنین در برابر منتقدان آیشمن در اورشلیم که به دلیل جنجالهای اخیر بر سر مسئولیت هولوکاست بازارشان رونق گرفته است، به جدال بر میخیزد. تا به امروز، آیشمن در اورشلیم همچنان بحث برانگیزترین کتاب اوست که پیوسته دچار کژفهمی شده است، این امر تا حد زیادی به این دلیل است که داوری آن با مقولههای از پیش تعیین شده مطابقت ندارد. چنین تصور میشده است که اصطلاحِ «ابتذال شرّ» آرنت با تقلیل دادن آیشمن به چرخدندهای در ماشین، از بار گناه یک مرتکب نوعی میکاهد.
از دید منتقدان فقط یک آیشمن اهریمنخو میتوانست از عهدۀ وقاحت این جنایت بر بیاید، در نتیجه توصیف آرنت از آیشمن بیفکر و به وضوح غیر اهریمنی را نامعقول یافتند. اما ویلا نشان میدهد که آرنت با استفاده از این انگاره قصد توضیح انگیزههای «عامل نیابتی» جنایات نازیها را نداشت، بلکه ثمرات یک کردوکار مشخصاً آرنتی، داوری دربارۀ یک مورد خاص، را گزارش میکرد.
تمرکز آرنت بر روی یک پدیدۀ بهخصوص – عملکرد وجدان آدولف آیشمن – نشان داد که او چیزی بسیار آزاردهندهتر از یک چرخدندۀ درمانده است، یعنی خادم وظیفهشناس قانون که هیچگاه متوجه نشد اشتباه میکند زیرا هرگز به اعمال خود نمیاندیشید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.