مروری بر کتاب فتح خوشبختی
دیدگاه لیبرالی راسل، جلوتر از زمان خود بود، او به خدا اعتقادی نداشت، طرفدار مدارا با همجنسگرایان، گاهی اوقات صلحطلب، از فعالان مخالف انرژی هستهای و یک هدونیست (کسی که معتقد است لذت بردن، مهمترین چیز در زندگی است) کندرو بود.
او ایدهها، عقاید و طرز فکرهایی را که عقیده عموم بودند ( و اغلب، هنوز هم هستند) مورد سوال قرار میدهد و از نبوغ یک منطقدان برخوردار هست که بتواند پاسخی برای آنها پیدا کند که کاملاً درست و بدیهی به نظر میرسند، البته تا زمانی که نخواهید آنها را روز بعد، به کسی توضیح دهید، در این صورت، مجبورید برگردید و دوباره آنها را مرور کنید.
هر دیوانهای میتواند کاری کند که چیزهای پیچیده، پیچیده به نظر برسند. استعداد راسل در این است که کاری انجام میدهد که مشکلات به ظاهر حلنشدنی، از قبیل اینکه من چگونه میتوانم خوشبخت شوم؟’ برای همه ما، قابل حل به نظر برسند.
او اقرار میکند، درست است که اکثریت مردمی که او برای آنها مینویسد، از سلامتی برخوردار بوده و غذا و سر پناهی دارند که نیازهای اولیه آنها را مرتفع میسازد و گاهی اوقات، خوشبخت نیز هستند، اما خوشبختی آنها، اغلب به اندازه کافی نیست، وضعیتی که خیلی از ما، به خوبی با آن آشنا هستیم.
راسل، داروی مخصوص خود را استفاده میکرد. زندگی حرفهای او، خیلی خالی از انتخابهای سخت و نااُمیدی نبود. تفاوت در اینجاست که راسل از هوش سرشار خود استفاده کرد تا در آن نااُمیدی، راههایی برای دوری از دلسردی پیدا کند.
راسل، از روی تجربۀ خود، ما را تشویق میکند که مسئولیتپذیر باشیم و از روی نیاز، به دیگران تکیه نکنیم: زمانی که او این کتاب را مینوشت، احتمال تصور قرص ضد افسردگی، همانند احتمال راه رفتن انسان در کره ماه بود.
این تصور که مردم ممکن است از استرس رنج ببرند، سی سال بعد، در آینده مطرح گردید. برای همه مردم، به جز تعدادی انگشتشمار، شاد نبودن چیزی نبود که به پزشک مربوط شود. اما راسل با آن همانند چالشی رفتار میکند که باید بر آن فائق آمد. در دنیای راسل، این خود شما هستید که به خودتان کمک میکنید، زیرا شما بهترین نفر برای این کار هستید.
کتاب های خودآموز زیادی هستند که سعی دارند با تشویق ما، به وسواس اهمیت دادن به خودمان، یا کنترل دیگران و یا هر دو، ما را خوشبختتر کنند. راسل، هیچ کدام از این کارها را انجام نمیدهد. از کسی که بیشتر عمر خود را به خاطر امرار معاش، به فکر کردن گذراند و زمانی که فوت کرد، نود و شش سال سن داشت، این کتابی نیست که در مورد فکر کردن بیش از حد، نوشته شده باشد، مگر جایی که فکر کردن، مفید است. بنابراین، حتی اگر شما را خوشبختتر و شادتر نکنداحتملاً باعث خواهد شد، که وقت خود را خیلی هدر ندهید.
تمامی چیزهای کوچک
خوشبختی حیوانات میتواند الگویی برای خوشبختی ما باشد: افراد زرنگ و باهوش، در مقایسه با سایر افراد، نیاز به خوشبختی عمیقتری ندارند.
راسل کتاب خود را با شعری از والت ویتمن در مورد اینکه چرا او حیوانات را دوست دارد، شروع میکند، ترجیحی که به تصور ما، او خود در آن سهیم بود. شعر بر این مضمون است: ʼحیوانات از وضعیت خود گله و شکایت نمیکنند، آنها در تاریکی بیدار نمیمانند و برای گناهان خود گریه نمیکنند.
اینها چیزهایی هستند که او در واقع پیشنهاد میکند تا ما هم آنها را انجام دهیم.
البته، ما واقعاً نمیدانیم که حیوانات چه فکری میکنند. من یک لاکپشت خانگی دارم و مطمئنام که دوست دارد، با من در تلویزیون، راگبی تماشا کند. او این کار را به این سبب انجام نمیدهد که تماشای راگبی در تلویزیون، راه حل خوبی برای گذراندن زمان است، یا اینکه، آنهایی که بعد از ظهر یکشنبهها تلویزیون تماشا میکنند، به جای آنکه، در فروشگاههای Ikea قدم بزنند و به دنبال خرید یک میز باشند، عاقلترند.
من اتفاقی پی بردم که همسرم، اصلاً به این موضوع اعتقادی ندارد و ترجیح لاکپشت هرگز نظر او را تغییر نمیدهد. ما نیز مثل حیوانات ویتمن، نیازی نیست که همیشه غر بزنیم و نگران حل مشکلات خود باشیم. شعر نیز اشارهای ندارد که اگر ما هوش و اراده انجام چنین کاری را داشتیم، انسان های بهتری خواهیم بود.
اما خوک ها بر روی مدفوع خود میخوابند و بعداً به سوسیس تبدیل میشوند، به تصور ما، هیچکدام از اینها برای خوک، دلیلی برای جشن گرفتن نیستند. اما از طرف دیگر، اگر شما مدفوع خود را دوست داشته باشید، هیچ آزاری به کسی نرسانید، و قبل از ذبح شدن و چرخ شدن به تکههای ریز، زندگی شادی داشته باشید و قبول داشته باشید که شما به هر حال، به نوعی کشته خواهید شد، چه در سلاخخانه و چه با یک گرم کوکائین، در یکی از اتاقهای یک هتل و در حالی که پنج رقاصه در آن در حال رقص کندن لباس هستند، کاملاً ممکن است طبق تعبیر راسل از کلمه خوشبختی، به طرز باهوشی خوشبخت باشید.
تصور کنید که ده دقیقه بعدی را با فکر کردن به این سوال ها سپری خواهید کرد؛ که ما چرا اینجا هستیم؟ به چه منظوری آمدهایم؟ به کجا میرویم؟ معنی هر چیزی چیست؟ بعد از مرگ چه اتفاقی خواهد افتاد؟ هدف چیست؟ و من سخاوتمندانه شرط میبندم که شما در پایان آن ده دقیقه، موفق نخواهید شد به این جواب برسید که شادتر یا خشنودتر باشید.
از طرف دیگر، این ده دقیقه را میتوانید اینگونه فکر کنید که ʼمن گشنه ام. شام چی داریم؟ واقعا دلم یه غذای هندی می خواد. بهتره به جیم، یه پیام بدم. اگه وقتش آزاد باشه، می تونیم همدیگه را ببینیم. دوس دارم بدونم سفرش به بوداپست چطور گذشت. احتمال اینکه این کار به دوستی شما، یک وعده غذای خوب و دانش بیشتری از اروپای مرکزی ختم شود، زیاد است. آیا لذتی که ما از این کارها می بریم، به نوعی، جعلی است؟ یا به اندازه کافی عمیق نیست؟ برعکس، راسل اعتقاد دارد که خوش گذراندن در جهان اطراف، و لذت بردن از آن با حداکثر توان، ریشه عمیقترین خوشبختی است که میتوانیم تجربه کنیم.
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی
نوشتهی تیم فیلیپس/ ترجمهی رضا بابازاده
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.