شوپنهاور و بودائیسم
شوپنهاور همواره به عنوان فیلسوف و نویسنده مورد علاقۀ کسانی مطرح بوده که خود را وابسته به تعالیم حکمت شرقی نظیر هندوگرایی و بوداگرایی میدانستند و یا به آن میپرداختند.
وی در محافل بودایی غربی مهمان فلسفی دائمی محسوب میشد و از طرفی به دنیای فلسفۀ مشرق زمین نیز راه پیدا کرده بود. با وساطت مارکس مولر و دویسن، فلسفه شوپنهاور در اواخر دهه 1890 در هندوستان در چارچوب «فلسفه تطبیقی» یا فلسفه میان فرهنگی مورد استقبال قرار گرفت. همچنین به طور منطقی بخشی از انجمن شوپنهاور در این کشور شکل گرفت.
دومین گروه، مربوط به دوستدرانِ کتاب «کلام قصاری در خصوص حکمت زندگی» شوپنهاور میشوند، کتابی که فصلهای آن به صورت جداگانه در اکثر کشورها به انتشار رسیده، توانسته به کتابخانههای خصوصی و عمومی راه پیدا کند و به عنوان گنجی از نقل قولها، برای رنگی فلسفی بخشیدن به زندگی روزمره به کار رود. در واقع میتوان این کتاب را همچون سنگی قیمتی از تاج شوپنهاور دانست که از آن جدا شده و حال به صورت جواهری ریز به فروش رسانده میشود. به این ترتیب سنت و هدفِ کتاب به عنوان آموزش اخلاقی تدبیر و حکمت مسکوت مانده است.
با این تفاسیر رسالت انجمن شوپنهاور را میتوان، گنجاندن دوباره شوپنهاور در بحثها و گفتمانهای پر شور فلسفی دانست. در پایان دوران ریاست آرتور هوبشر در انجمن، نشانههایی از تغییراتی متناسب، محسوس بود.
به خاطر اختلافات بر سر سیاستهای هوبشر در انجمن، گروهی تحت عنوان «اتحادیه بین المللی شوپنهاور» از انجمن شوپنهاور منشعب شدند و مقر خود را در هامبورگ قرار دادند.
این اتحادیه اما در انظار عمومی نتوانست به تأثیرگذاری بزرگی دست یابد. با این وجود این اتفاق نشان داد که در داخل انجمن شوپنهاور عقاید و آرای متفاوتی نیز میتواند وجود داشته باشد.
بعد از مرگ آرتور هوبشر و با ریاست اشخاصی نظیر رودولف مالتر، هاینتس گرد اینگن کمپ و از سال 2000 با ریاست ماتیاس کوسلر بر انجمن شوپنهاور تلاش شده تا بار دیگر این فیلسوف به بحثهای فلسفی معاصر متصل شود.
یکی از مهمترین صداها و نظریات جدید در داخل انجمن شوپنهاور به آلفرد اشمیدت از شاگردان هورکهایمر تعلق داشته است. ماکس هورکهایمر خود قبل از شروع جنگ جهانی دوم از اعضای انجمن شوپنهاور محسوب میشد و بعد از پایان جنگ و بازگشت از تبعید در آمریکا، اعلام کرد که آماده حضور در جلسات و کنفرانسهای انجمن است.
هورکهایمر همواره بر جنبه پیشرو و انسان گرایانۀ شوپنهاور، بر اقتباس او از علوم تجربی و همچنین بر اخلاق همدلی او با همه موجودات رنجور تأکید داشت. اینکه هورکهایمر به عنوان نماینده نظریه انتقادی علاقه شدیدی به تفسیر بدبینانه تاریخی شوپنهاور داشته است، چندان جای تعجب نیست.
برگرفته از کتاب شوپنهاور تاملات و تاثیرات
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم