اخبار دروغ
هر آمریکایی که ریزبینانهتر شوخی تبانی با روسیه را دنبال کرده، کاملاً متوجه نقش بارز رسانهها در این ماجرا شده است. گزارشگران مهمترین روزنامههای ملی، به جای نشان دادن حقیقت، با افشاگران اطلاعاتی بینام و نشان و عاملین نهضت مقاومت همکاری میکردند و صدها داستان کذب سر هم میکردند تا آمریکاییها را متقاعد کنند که ترامپ و همقطارانش با روسیه تبانی کردهاند.
چنین نمایش یکپارچهای از این بمب داستانسرایی در سرتاسر مجموعه رسانهای کشور، بسیار حیرتآور بود. در میان صدها گزارشگر باتجربه امنیت ملی، کمتر کسی پیدا میشد که به ضعفهای آشکار در کلیّت تئوری توطئه توجهی بکند.
هرگونه افشاگری جدید از تبانی که از منابع غیرموثق به دست میآمد، حریصانه توسط صدها رسانه دیگر بازنشر میشد و این در حالی بود که تمام اطلاعات معکوس، از جمله سؤاستفادههای فاحش FBI که جمهوریخواهان کمیته اطلاعات کنگره آنها را فاش میکردند، یا چاپ نمیشدند و یا اگر هم چاپ میشدند به عنوان اطلاعات مغرضانه و یا حتی بیاهمیت تلقی میشدند و مورد توجه قرار نمیگرفتند.
همانطور که پیشتر هم گفتم، عملکرد آنها گزارش اخبار نبود بلکه یک جنگ اطلاعاتی تمام عیار بود و من زمانی متوجه چگونگی شکلگیری و راهاندازی چنین عملیاتی شدم که خود نیز هدف یکی از همین رسانهها قرار گرفتم. در جریان مبارزات انتخاباتی میان دورهای 2018، هجمهای از متلکها و طعنهها علیه من در روزنامه مککالچی (یکی از بزرگترین کمپانیهای مطبوعاتی آمریکا با چاپ 30 عنوان روزنامه در روز)، به چاپ میرسید.
این کمپانی مطبوعاتیِ به واقع نامطبوع که یکی از تأمینکنندههای مفاد شوخی تبانی با روسیه بود، حملاتی بیامان علیه من راهاندازی کرد. که در وطن من کالیفرنیا، تقریباً بر تمامی بخشهای بازارهای فروش کمپانی تأثیر گذاشته بود. گزارشهای خبری من را فردی فاسد معرفی کرده بودند. مقالهنویسان نظریهپرداز و هیأتهای سردبیران من را به اتهام مخفی کردن شواهد تبانی ترامپ و روسیه مورد انتقاد قرار داده بودند و حتی بخشهایی از یکسری مُراسلات و نامهها توسط یک کمپین اطلاعاتی ضد اینجانب و علناً هماهنگ و همسو با اهداف آنها، برجستهنمایی شده بودند.
در تیتر سؤالی یک گزارش نسبتاً طولانی از بیوگرافی من، پرسیده شده بود که آیا من یک «خیانتکار» هستم. تمامی این داستانها یک هدف مشخص داشتند و آن متوقف کردن تحقیقات من در خصوص شرارتهای دموکراتها و FBI در جریان شوخی تبانی با روسیه بود.
اما حملات رسانهها صرفاً بخشی از این عملیات روانی علیه من بود. جناح چپ از این داستانها به عنوان مبنایی برای تشکیل پروندههای عدیدهای از شکایتهای اخلاقی علیه من، استفاده میکرد. از طرفی مککالچی نیز متعاقباً داستانهای دیگری دربارهی این شکایتها سر هم میکرد. در ماجرایی، یک کارآگاه با بهرهبرداری از قانون سوابق عمومی کالیفرنیا، به ایمیل همسر من که معلم یک مدرسه ابتدایی است، دسترسی پیدا کرد و آنها را در اختیار یک گروه چپگرا با نام کمپین پاسخگویی قرار داد.
آنها هم این ایمیلها را در شکایت اخلاقی احمقانه دیگری علیه من، درج کردند. در این میان استادان شایعهپراکنی مانند لیزمایر که یک فعال سیاسی ضد ترامپ بود، به درخواست مراجعینی که پول پرداخت میکردند و مادامی که در داستانهای تهاجمی مککالچی علیه من، از آنها نقل قول میشد عملیاتهایی را ضد من سازماندهی میکردند.
ما بعدها فهمیدیم که منبع اصلیترین اتهامات و یاوهگوییهای مککالچی علیه من، فیوژن جیپیاس است؛ همان شایعهپراکنان حرفهای که اتهامات و دروغهای پرونده استیل را نیز سرهم میکردند. در کتاب «جرم در حال پیشرفت» که سال 2019 به قلم مؤسسین فیوژن جیپیاس، گلن سیمپسون و پیترفریچ منتشر شد، هر دو اذعان کردند که آنها این داستانها را به عنوان بخشی از عملیاتی که علیه من راهاندازی کرده بودند، اشاعه میدادند.
از قرار معلوم هدفشان تلافی احضاریهای به درخواست من بود که نشان میداد دموکراتها برای سرهم کردن پرونده استیل به فیوژن جیپیاس پول پرداخت کردهاند. ما همچنین بعدها متوجه شدیم که فیوژن جیپیاس در لیست حقوقبگیران کمپین پاسخگویی در سال 2018 قرار داشت یعنی همان زمانی که این کمپین شکایتهای اخلاقی متعدد علیه من را ضبط و بایگانی میکرد.
رفتار مککالچی یک رفتار مطبوعاتی نبود. و به هیچ عنوان ربطی به روزنامهنگاری نداشت، آنها من را به عنوان یک هدف سیاسی درنظر گرفتند و در رابطهای تنگاتنگ با نهادهای جناح چپ و شایعهپراکنان حرفهای اقداماتی را ترتیب میدادند تا یک بمب داستانسُرایی به منظور دستیابی به نتیجه سیاسی که همان متوقف کردن تحقیقات من در خصوص نقش FBI و دموکراتها در جریان تبانی با روسیه بود، ایجاد شود.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب شمارش معکوس تا سوسیالیسم