امر جهانی
مفهوم جامعهشناختی جامعه، بر محور استعاره یک منطقه یعنی آن “مقولاتی که با یکدیگر در یک دسته جای میگیرند و مرزها در اطراف هر دسته ترسیم میشوند، سازمان مییابد. بدینسان جوامع مختلف با دستهبندی سازمانهای اجتماعی شان و با یک مرز واضح و تحت محافظت در اطراف هر جامعه بهعنوان یک منطقه پدیدار میگردند. من در ادامه باید توضیح دهم چگونه جهانیشدن به این استعاره از جامعه خدشه وارد میسازد و از این رو چارچوب گفتمانی مسلط جامعهشناسی را با مشکل مواجه میکند.
یک راه برای مطالعه جهانیشدن بررسی رقابت میان منطقهای با جامعه، در جهانیشدن است. جهانیشدن میتواند بهعنوان جایگزینی یک منطقه، یک جامعه- دولت- ملت محصوره شده در “غرب” با وضعیتی دیگر، یعنی اقتصاد و فرهنگجهانی، در نظرگرفته شود. هم اقتصاد و هم فرهنگ بهنحو فزایندهای جهانی میشوند، آنچنان که منطقه تحت سلطه جامعه درگذشته، به نسبت واجد قدرت کمتری میشود.
در پیکار میان این دو منطقه به نظر میرسد منطقه جهانی غلبه خواهد یافت و منطقه جامعهای را شکست میدهد. رفتار و انگیزه کمتر بهنحو جامعهای تولید و بازتولید میشوند و بیشتر از فرهنگی که به شکل جهانی سازمان یافته متاثر میشوند، فرهنگی که بهنحو فزاینده از تعلق به هر جامعه و محصور بودن در آن آزاد است.
اما این فقط یک راه فهم آنچه جهانی شدن خوانده میشود، می باشد. در ادامه من استدلال میکنم که جهانی شدن نباید به شیوه جایگزینی یک منطقه بزرگتر بهجای منطقه کوچکتر که همان جامعه است، درک گردد. بلکه جهانیشدن متضمن جایگزین سازی استعاره جامعه بهعنوان “منطقه” با استعاره امرجهانی است که به مثابه شبکه و جریان قابل تصوراست. در این جایگزینسازی فرضی یک توپولوژی اجتماعی با این توپولوژی دیگر است که اهمیت جهانیشدن مشخص میشود. من نشان میدهم که امرجهانی ترجیح استعارههای شبکه و جریان را در قیاس با منطقه مفروض میگیرد.
البته رشدی حیرت آور در آثار مربوط به جهانیشدن از حدود 1989مشاهده میشود.
بهشکلی کاملاً آشکار، ادبیات جهانیشدن تنوع وسیعی از موضوعات جدید، از جمله ماشین و تکنولوژیهای جدید را توصیف کرده است که بهنحوی شگفت انگیز فضا_ زمان را فشرده یا منقبض میکنند. جهانی شدن مشتمل بر توسعههای زیرساختاری است که مرزهای جامعهای را بهنحو واقعی یا بهنحو نمادین درهم میشکند.
این تکنولوژیها شامل سیمهای رشته–نوری، هواپیماهای جت، انتقالهای شنیداری بصری، تلویزیونهای دیجیتال، شبکههای رایانهای هستند که دربردارنده اینترنت، ماهواره، کارتهای اعتباری، پستهای تصویری، پایانههای الکترونیکی خرید، تلفنهای همراه، مبادلات الکترونیکی سهام، قطارهای سریع السیر، و واقعیت مجازی، میباشد. همچنین فن آوریها و سلاحهای هستهای، شیمیایی و متعارف ارتقاء مییابند همچنان که زبالههای جدیدی بهوجودمی آیند و سلامتی را به خطر میاندازند.
اموری که به سادگی منشاء آنها در درون جوامع قرار ندارد اما جوامع را به مثابه “مناطق” تهدید میکنند. این فنآوریها، افراد، اطلاعات، پول، تصاویر و خطرات را جابهجا میکنند. آنها به شکل فزایندهای در لحظاتی سریع در درون و میان جوامع جریان مییابند. درون آن چه تام پیترز آن را “دهه نودیهای نانو ثانیه ای” مینامد، مجموعهای از فنآوریها بهوجود آمدهاند که سیالات جدیدی با سرعت و مقیاسهای حیرتآور را ایجاد میکنند.
این فناوریها بهطور مستقیم و بهنحوی انحصاری از نیات و کنشهای انسانی ریشه نمیگیرند. آنها بهنحوی ماهرانه با ماشینها، متنها، مقولات و دیگر فنآوریها مرتبطاند. همچنان که در بخش یک گفتیم، هیچ گونهای از ساختارهای جامعهای پالایش شده یا خالص وجود ندارند بلکه فقط گونههای ترکیبی آن وجود دارند.
بهعلاوه، استعاره مناسب برای درک این تداخلهای افراد و مقولات همانی نیست که برای درک تداخلها در یک ساختار عمودی مفید است. استعاره ساختار بهطور نوعی متضمن یک مرکز، یک تمرکز قدرت، سلسله مراتب عمودی و یک ترکیب رسمی یا غیر رسمی است.
کاستلز بالعکس استدلال میکند که ما باید استعاره شبکه را بهکارگیریم. از نظر او”واحد تحلیل شبکه است. “شبکهها ریختشناسی اجتماعی جدیدی از جوامع ما بهدست میدهند، و اشاعه منطق شبکهای شدن بهنحو بنیادینی عملکرد و نتایج را در فرایندهای تولید، تجربه، قدرت و فرهنگ دگرگون میسازد … جامعه شبکهای بهوسیله برتری ریختشناسی اجتماعی برکنش اجتماعی متمایز میگردد.”
کاستلز یک شبکه را به مثابه مجموعهای از گرههای بههم متصل تعریف مینماید. فاصله میان موقعیتهای اجتماعی وقتی چنین موقعیتهایی گرههایی را درون یک شبکه بهوجود میآورند نسبت به وقتی که در نقطه مقابل، آنها خارج از شبکهای خاص قرار دارند، کوتاهترند. شبکهها به مثابه ساختارهای باز و پویا نگریسته میشوند، تا جایی که آنها میتوانند ارتباطات را با گروههای جدید متاثر سازند و ارتباطات جدید ایجاد نمایند. بخش زیادی از جغرافیای اقتصادی اهمیت آشکارا فزاینده چنین شبکههایی را درون اقتصاد معاصر در سطح درون موسسههای بازرگانی، میان آنها و در سطوح مربوط به اجتماع آنها شرح داده است.
شبکه در اینجا به سادگی به معنای شبکههای اجتماعی نیستند. زیرا یکپارچگی تکامل اجتماعی و فناوریهای اطلاعاتی یک مبنای مادی جدید را برای اجرای فعالیتها در کل ساختار اجتماعی بهوجود آورده است. این مبنای مادی در شبکهها ساخته میشود، فرایندهای اجتماعی مسلط را مشخص میکند و لذا به خود ساختارهای اجتماعی شکل میدهد.
لذا شبکهها ارتباطات پیچیده و بادوام را در امتداد فضا و از خلال زمان میان افراد و اشیاء بهوجود میآورند. آنها در امتداد فضا و زمان پخش میشوند که امری دارای اهمیت زیادی است زیرا بر اساس نظر لو، اگر کنشها و واژگان انسانی، بهخودی خود رهاشوند، درمجموع خیلی دورمنتشرنمی شوند.
شبکههای مختلف دسترسیها یا تواناییهای مختلفی دارند تا حوادث، مکانها یا افراد دور را به خود مرتبط کنند و بر جدایی فضایی در طی دورههای زمانی مناسب فائق آیند. این امر نیازمند متحرک سازی، مستقرسازی و ترکیب افراد، کنشها یا حوادث روی داده در مکانهای دیگر در درون یک شبکه پایدار است. برای مثال، حسابداری بهطورخاص در کاهش تنوع فعالیتهای در مناطق دور دست با مجموعه رایجی از ارقام، جریان اطلاعاتی که میتواند بهطور فوری با دیگر بخشهای شبکه و بهطور خاص با مراکز کنترل و فرماندهی آن منطبق شود، موثر است. لذا شبکهها در فضا هستند و به آن تعلق دارند. آنها زمانمند و دارای موقعیت فضاییاند، و من در اینباره در بخشهای بعدی سخن خواهم گفت.
ما بیشتر اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب جامعه شناسی فراسوی جامعه ها