از یک نقطهنظر گسترده، مفهوم «حکومت» گستردهتر از «دولت» است. اصطلاح دولت به طور متداول اشاره به ساختارهای رسمی و موقعیت تحکمآمیز تصمیمگیری در دولت مدرن دارد.
از سوی دیگر، «حکومت» اشاره به یک توزیع فراختر و گستردهتر قدرت سیاسی داخلی و خارجی و قدرت اقتصادی داخلی و خارجی دارد. در این معنای وسیع، حکومت دلالت بر ساختارها، اصول، روابط، و قوانین سیاسی و مهمتر، اقتصادی دارد که به وسیله آنها حیات کلی تولیدی و توزیعی یک جامعه تحت کنترل قرار میگیرد.
حکومت در سطح سیستماتیک یا رژیم
به طور خلاصه، مفهوم حکومت اشاره به یک «نظام» روابط سیاسی و اجتماعی – اقتصادی دارد که تحت حاکمیت قوانین مقرر یا، به طور فراختر، یک رژیم قرار دارد، رژیمی که به شکلی مناسب به گونهی زیر تعریف شده است: «رژیمها، هنجارها، مقررات و روالهای تصمیمگیریای هستند که حول آنها انتظارات عاملان به هم نزدیک میشوند»
البته یک برداشت بیطرفانه از این تعریف بیان میدارد که رژیمها ممکن است به شدت با هم متفاوت باشند و از اینرو فرهنگهای حکومت نیز ممکن است چنین باشند. آنچنان که در بخش بعدی (بخش هفتم) که موضوعش پیرامون دولتهای توسعهگراست روشن خواهد شد، برداشتهایی از این تعریف وجود دارد که بیان میدارند فرهنگ، سیاست و نیز حکومت در این دولتها، از مدل وبری که بیشتر تفکر غربی را پوشش میدهد، بسیار متفاوت است.
- امّا نمیتوان چندان تردید داشت که آنچه در پشت بیشتر بیانات زبانی به لحاظ تکنیکی بیطرفانه که مفهوم حکومت خود را در کاربرد توسعهای رایجاش دربر میگیرد (حکومت خواه در معنای گسترده و خواه در معنای محدودش) قرار دارد، این فهم گسترده، هنجارین، و نظاممند از اصطلاح مزبور بوده است. به طور کاملاً سادهای، حکومت خوب به معنای یک رژیم سرمایهداری دمکراتیک میباشد که تحت مسئولیت یک دولت حداقلی قرار دارد که بخشی از حکومت گستردهتر نظم نوین جهانی است.
این پیام مهم و روشن نتیجهی نشست 1990 هوستون بود، وقتی که رهبران غربی بیان کردند که آنها رسماً: «از تجدید حیات دمکراسی در سرتاسر جهان و افزایش به رسمیتشناسی اصول اقتصاد باز و رقابتی … و تشویق داد و ستد … و انگیزهها برای ابتکارات و نوآوریهای فردی تجلیل میکنند.»
در این زمینه: دولت های دموکراتیک غیر توسعه گرا
برگرفته از کتاب: دولت های توسعه گرا (پیرامون اهمیت سیاست در توسعه)