شرقشناسی عامدانه در حوزه خود محدود است. صرفاً به استعمار نسبتاً اخیر اروپایی میپردازد. بنابراین، کتاب عمیقاً در زمینه جغرافیایی و تاریخی خود ریشه دارد و به معرفتشناسی یا نظریه معرفتی خاص و مجموعه خاصی از فرآیندهای تاریخی توجه میکند.
ادوارد سعید
برخی محققان نسبت به وابستگی ادوارد سعید به مفاهیم صورتبندی گفتمانی (نوعی ارتباط نوشتاری، گفتاری یا عملکردی که مبنای تحلیل است) و قدرت انضباطی (نوعی از اعمال اقتدار یک گروه مسلط بر گروه تحتسلطه) فیلسوف فرانسوی میشل فوکو برای تحلیل موضوعات انتقاد وارد کردهاند.
توجه ویژه سعید به چند اندیشمند شرقشناس واقعاً با اندیشههای مستحکم فوکو درباره تحلیل گفتمان همخوانی ندارد. فوکو قدرت را مطلق میدید و معتقد بود که قدرت راه خود را به همه دانشها باز خواهد کرد. این بدان معنی بود که فوکو فکر میکرد هیچ نویسندهای نمیتواند از گفتمان اجتناب کند یا آن را تغییر دهد. از نظر فوکو، فرد در تحلیل گفتمان کلاً فاقد موضوعیت است.
- سعید بهشدت از این مفهوم گفتمان تأثیر پذیرفت، اما پس از آن فقط بر چند نویسنده خاص تمرکز کرد. استدلالش این بود که نویسندگان مورد بررسی او نماینده همه اندیشمندان شرقشناس بودند که در واقع باعث تغییر شرقشناسی در مقام یک رشته گردیدند.
خود سعید پذیرفت که این یک نوع مشکل است. او در ادامه نوشت: «شرقشناسی یک کتاب حزبی و جانبدارانه است، نه یک ماشین نظری… علاقه من به شرقشناسی بهمثابه یک پدیده فرهنگی… ناشی از تغییرپذیری و پیشبینیناپذیری آن است… آنچه من سعی کردم در تحلیل خود از شرقشناسی حفظ کنم ترکیب همخوانی و ناهمخوانی و به اصطلاح بازی آن بود».
- هر خواننده متنی باید بپذیرد که تنش فکری بین دو مفهوم نظری وجود دارد: انسانگرایی (که در آن انسانها دارای قدرت تأثیرگذاری بر نظامهای فکری هستند) و اندیشه قدرت فوکو.
در این زمینه: تاثیر شرق شناسی
برگرفته از کتاب: تحلیلی در باب شرق شناسی ادوارد سعید