سینما
ویتگنشتاین سینما را دوست داشت. وی به خصوص به فیلمهای هالیوودی با هنرپیشههای محبوب آن نظیر کارمن میراندا و بتی هاتن به عنوان آرامش و تمدد اعصاب بعد از فعالیتهای سنگین جسمانی و عقلانی آموزشی در کمبریج نگاه میکرد. ویتگنشتاین نسبت به تأثیری که فیلمها بر روی وی میگذاشتند آگاه بود (به حدی که وی یقین داشت که جریان اصلی روح آثارش متفاوت با جریان اصلی تمدن اروپایی و آمریکایی است) و در آنها نشانه مدرن بودن ذهن خود را میدید.
ویتگنشتاین در یادداشتی مربوط به اوایل دهه سی مینویسد: «از این منظر من میبایست انسانی بسیار مدرن باشم. چون سینما تأثیر بسیار مثبتی بر روی من داشته است. من نمیتوانم استراحتی برای ذهن قائل شوم، مسئلهای که برای من مناسبتر از یک فیلم آمریکایی است. چیزی که من میبینم به همراه موسیقی شاید در معنایی بچه گانه احساسی سرمست کننده برای من فراهم میآورند، اما قدرت این احساس به این دلیل کم نیست».
این تأثیر آرامش بخش فیلمهای آمریکایی برای ویتگنشتاین مهم بود، اما علاقه وی به هنر سینما تنها محدود به این موضوع نمیشد. چون از نظر وی یک فیلم «اگر چندان بد نباشد، موضوعاتی را جهت اندیشه احساس در اختیار من قرار میدهند». در واقع یک فیلم تماشاگر را مکلف به تفسیر کردن مینماید، چون «فیلم چیزی شبیه به یک رویا است»؛ یک ساختار زبانی که تصاویر آشکار آن، محتوایی نهانی را نشان میدهند، به این دلیل است که «اندیشههای فرویدی (منظور ویتگنشتاین در اینجا تعبیر رویا است) به طور مستقیم در مورد فیلم قابل اعمال شدن هست.
در سال 1993 درک جارمان کارگردان بریتانیایی فیلمی در مورد زندگی ویتگنشتاین ساخت، فیلمی که باعث میشد تماشاگر تأملی روانکاوانه داشته باشد. در آغاز این پروژه برای جارمان به احتمال فراوان چنین پرسشیهایی مطرح شده است: آیا میتوان زندگی فیلسوفی همانند لودویگ ویتگنشتاین که داستانهای فراوانی در مورد زندگی وی حتی در دوران حیاتش شایع بوده، به صورت واقعی به تصویر کشید؟
با کدام ابزار سینمایی میتوان چنین کاری را انجام داد؟ چگونه میتوان به این زندگی در پرتوی تأثیر و کمال آن، و نه در تصاویر کوتاهی از حقیقت تلخ و یکنواخت آن، نگریست؟ چگونه میتوان موفق به چنین کاری شد، تا زندگی ویتگنشتاین همانند سایر زندگیها پیش پا افتاده به نظر نرسد؟ و پاسخ جارمن میتوانسته این گونه باشد: تنها با ابزار هنری میتوان موفق به چنین کاری شد، به شکلی متناقض تنها با کمک یک نمایش تئاتری از زندگیِ زندگی شده، نمایشی که قبل از به تصویر کشیدن زندگی، پرده صحنه در آن کنار زده میشود.
جارمن میتوانسته چنین پاسخی را نزد ویتگنشتاین یافته باشد، ویتگنشتاین در یادداشتی مربوط به سال 1930 مینویسد: «تئاتری را تصور کنیم، پردهها به کنار میروند و ما فردی را میبینیم که تنها در اتاق خود بالا و پایین میرود، سیگاری روشن میکند، مینشیند و غیره. این گونه نگریستن به فردی از بیرون در هیچ کجای دیگر امکان پذیر نیست.
این تجربه همزمان هم عجیب و هم دلهره آور است. […] ما در واقع خودِ زندگی را میبینیم». فیلم جارمن زندگی شخصی ویتگنشتاین را در یک صحنه تئاتر به نمایش میگذارد و برای متن آن از کلماتی استفاده میکند که ویتگنشتاین در نامهها، یادداشتها و متون فلسفی خود به کار برده است و مراحلی از زندگی نامه این فیلسوف را به تصویر میکشد که موثق و قطعی هستند.
در حقیقت ترسناک و عجیب به نظر میرسد که در این فیلم به جای کارل جانسون بازیگر نقش اول، بازی خود لودویگ ویتگنشتاین دیده شود. چون همانطور که ویتگنشتاین در مورد همه هنرها وعده داده بود، هنر تئاتر میتواند موضوع نمایش را به زاویه دیدی بکشاند که فرد به طور معمول از چنین زاویه دیدی نمیتواند به آن موضوع بنگرد.
ویتگنشتاین در این باره معتقد است: «اثری هنری ما را مجبور به زاویه دیدی صحیح مینماید، بدون هنر اما هر شیئی همانند سایر اشیاء بخشی از طبیعت است» (VB 7). جارمن نیز از طریق هنرِ کارگردانی و اجرا توانست زندگی ویتگنشتاین را از زاویه دیدی خاص به تصویر بکشاند، در غیر این صورت زندگی ویتگنشتاین نیز مثل سایر زندگیها پیش افتاده به نظر میرسید.
از هنگامی که فیلم جارمن در مورد ویتگنشتاین به سینما آمده، چنین بحثی به وجود آمده که آیا این فیلم تصویری مناسب از ویتگنشتاین نشان میدهد؟ آیا این فیلم توانسته شخصیت ویتگنشتاین را در زاویه دیدی قرار دهد که تماشاگر بتواند درک کند که چه چیزی از افکار وی باقی مانده است؟
اینکه ویتگنشتاینِ دوستدارِ فیلمهای جنایی، وسترن و موزیکال، فیلمِ جارمن را میپسندید و تصویر ارائه شده از خود در فیلم را متناسب تشخیص میداد، چندان محتمل به نظر نمیرسد. با این همه این فیلم تلاش میکند که جهان ویتگنشتاین را از منظر ابدیت به تصویر کشاند، چون همانطور که ویتگنشتاین معتقد است: «کار هنرمند، نشان دادن جهان از منظر ابدیت است» ، این فیلم همچنین تلاش میکند برای تماشاگر روشن سازد که برای ویتگنشتاین در زندگی و فلسفه همواره موضوع یافتن دیدی بر جهان و فلسفه مطرح بوده است، دیدی که بتواند مشکلات اضطراری زندگی و همچنین تفکر بر روی مسائل اضطراب آور فلسفه را از بین ببرد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب ویتگنشتاین و پیامدها