تصمیم گیری به مسئلهی وجودی آزادی در زمان پیوند میخورد. سیمون دوبووار، در قالب درامی تراژیک، این مسئله را به شکلی شفاف مطرح میکند: “معطل نکن، معطل نکن و تصمیم بگیر. هر ضربانی از قلب من، تصمیمی بیبازگشت را در جهان شکل میدهد.” انتظار بازگشت وهم است: هر تصمیمی اگر واقعی باشد، بازگشتناپذیر است.
تصمیم گیری
این بازگشتناپذیری، تفاوت سرسری انجام دادن کاری با مصمم انجام دادن همان کار است. با این که تصمیمهای حقیقی، تغییرناپذیر به نظر میرسند، اما مستقیما جلوی تصمیمهای بعدی ما را نمیگیرند: “هر ضربانی از قلب من” ضربانی دیگر در پی خواهد داشت. این بینش حیرتانگیز دوبووار، طعنهای فراگیر را هویدا میکند.
به نظر میرسد ما نمیتوانیم تصمیم بگیریم که دیگر تصمیم نگیریم: “معطل نکن، معطل نکن” در هر لحظه امکان تصمیم گیری برای ما مهیا است و تا زمانی که ما در سیر زمان حضور داریم، نمیتوانیم از این امکان صرف نظر کنیم. تصمیم همه چیز را تغییر میدهد، اما از سوی دیگر توانایی تغییر هیچ چیز را ندارد: “تصمیم بگیرید که وجود ندارید: شما وجود دارید. تصمیم بگیرید که وجود دارید: شما وجود دارید. هر تصمیمی که بگیرید؛ خواه وجود داشتن و خواه وجود نداشتن، شما وجود دارید.”
در این زمینه: اگزیستانسیالیسم مسیحی
برگرفته از کتاب فرهنگ توصیفی اگزیستانسیالیسم

