آیا در گذشته همه چیز بهتر بود؟ اغلب خیر.
در غاری در جنوب فرانسه، برخی از نقاشیهای ابتدایی روی سنگ ها، شکار بوفالوها را نشان می دهند که در آن فقط از نیزه استفاده شده. در نوشته های پایین آنها که به سختی قابل ترجمه است، این طور نوشته: ʼʼمطمئنم این نیزه ها قبلاً تیزتر بودند.
بسیار خوب، شاید موضوع بالا ساختگی باشد. اما راسل اشاره میکند که در قرن نوزدهم، راجر بِیکِن، یکی از اولین فیلسوفان بزرگ و اندیشمندان برتر غربی، اینگونه نوشت که ʼاین روزها، در مقیاسه با هر عصر گذشته دیگری، گناهان بیشتری حکمرانی می کنندʽ.
در مدت 800 سالی که از آن زمان گذشته است، نویسندگان زیاد دیگری، که از نظر هوش و ذکاوت از بِیکِن پایینتر بودند ، بشکل مشابهی نسبت به افزایش گناه واکنش نشان داده اند.
فقط کافی است که روزنامه ʼدِیلی مِیلʽ را بردارید تا متوجه شوید که ما در آستانه سقوط به جهنم خودساخته ای هستیم که ، که مسبب آن پناهندگان سیاسی، کارگران اجتماعی، جوانان و هر کس دیگری غیر از خود ما است.
در برخی از مواقع، برای برخی افراد، این مسئله صدق می کند. با برگشت به گذشته، نمی توان گفت، که جنگ جهانی اول ، در مقایسه با زندگی در دوران ادوارد، تغییری در جهت بهتر شدن اوضاع بود. اما از نظر اکثریت ما، در بیشتر اوقات، هر نسلی قادر بوده تا کار بیشتری، برای مدت طولانیتری و با آزادی بیشتری، نسبت به نسل قبلی انجام دهد. ما این را ، مخصوصاً در 200 سال گذشته، مدیون علم هستیم.
با این وجود، ما از ترقی و از پیشرفت فناوری هراسان، سردرگم و در معرض تهدید هستیم. تحقیق روی سلول های بنیادی، انرژی هستهای، کاشت سلولی و ایجاد شبکه های اجتماعی، نوعی حس دلهره و بی قراری در ما ایجاد می کنند که تنها گاهی اوقات می شود آن را توجیه کرد.
راسل می گوید، اگر ما فکر کنیم که این فقط وظیفه پیشرفت علمی است که باید به سوال ها پاسخ دهد، در این صورت، خوشبخت نخواهیم نشد. او می گوید، پیشرفت علمی قادر نیست تا ʼقول دهدʽ یا ʼعلاقه کودکانه ما برای امنیت و حمایت را برآورد نمایدʽ.
امنیت و حمایت، علایق کاملاً معقولانه ای هستند، اما اگر ما، آنها را بدون شناخت منابع آنها و یا بدون فهمیدن یا انتخاب کردن آنها، بخواهیم، در این صورت، گویی مثل کودکان رفتار کردهایم.
ما ابتدا باید درک کنیم که علم همه سوال ها را جواب نمی دهد، اما ایده ها و قالب هایی پیشنهاد می کند که با آنها می شود، آن پاسخ ها را یافت. و همچنین وسیله ای است که میتواند هم خروجی بد ( بمب اتم) و هم خروجی خوب ( پیراهن های بی نیاز از اتو) داشته باشد.
شاید عجیب به نظر برسد که بگویید چیزی از علم متوجه نمیشوید و فقط از بخش کوچکی از آنچه که در اطراف شما میگذرد، سر درمی آورید. اگر اینگونه باشد و از علم سر در نیاورید، محکوم هستید که منفعل بمانید و دلتنگ دورانی از معصومیت باشید که اگر در آن زندگی میکردید،
شاید شما را در حال گفتن این چیزها می دیدند که ‘من از این چیزهای چرخدار سر در نمی آورم و مطمئن نیستم که اگر همه چیز همان طور باقی می ماند، آن را ترجیح نمی دادم’. و این مسئله را که زمان حال نمی تواند خوشبختی بیاورد را، قبول نمی کردید.
ما بیشتر در برگه ای دیگر در مورد بخشی از این کتاب مطلب گذاشتهایم
برگرفته از کتاب فتح خوشبختی
نوشته تیم فیلیپس