ابهام
خانوادهای را متشکل از پدر و مادر و سه فرزند بر سر میز شام در نظر بگیرید. هر کدام از آنها از منظر خویش در این جمع خانوادگی و قرار شام حضور یافته اند. همچنین هرکدام، از وجود دیگران نیز در کنار خود آگاهند.
پس تصویر دقیق و مشخص این جمع خانوادگی در درون هر کدام آنان، به طور خاص و منحصر به فرد وجود دارد. بیست سال بعد، هرکدام از اعضای خانواده این خاطره را صرفا از منظر خود به یاد میآورند. خاطره ای که شاید برای برخی از آنها یادآور لحظات شیرین با هم بودن باشد و برای دیگران یادآور اجبار برای نشستن در جمعی ناخوشایند.
این صحنه و صحنههای مشابه، تجسم همان چیزی است که سیمون دوبووار آن را “ابهام اساسی” زندگی انسان مینامد. هر شخصی زندگی را به صورت نوعی “درون بودگی” تجربه میکند، به گونه ای که هر رخدادی، تنها از دریچه نگاه خود او برای او بازنمایی میشود.
در عین حال او به “برون بودگی” زندگی نیز آگاه است. در واقع برای درون انسان یک بیرون نیز وجود دارد. هر کس خاطراتش را به شکلی درونی به یاد میآورد اما یادآوری همان خاطرات برای دیگران نسبت به او شکلی بیرونی دارد.
بنابراین شما نمی توانید معنایی قطعی به زندگی خود بدهید. به بیان دیگر، شما میتوانید شام آن شب را به شکل یک دورهمی شاد به یاد آورید، اما آیا میتوانید بگویید دیگران نیز به همین شکل آن را به یاد میآورند؟
دوبووار اگزیستانسیالیسم را -همانند عنوان یکی از کتابهایش- اخلاق ابهام معرفی میکند. پیش از او کسانی چون سارتر و هایدگر و حتی پیش از آنها، داستایفسکی و کییرکگور نیز به این وجود دوگانه -وجود بیرونی و درونی- پرداخته بودند، اما دوبووار بر این رویکرد تاکیدی ویژه نهاد.
او اصرار دارد که ما “تلاش کنیم که ابهام اساسی خود را در نظر بگیریم”: ما باید با شناخت کامل نسبت به جلوههای درونی و بیرونی وجود خویش زندگی کنیم. زندگی ما از جنبهی درونی، پیوسته در حال “خلق کردن خود” است و برعکس، همان زندگی در بیرون به عنوان یک امر واقع در جهان وجود دارد .
به عقیدهی دوبووار بسیاری از ستمگریها و خودسریها ریشه در انکار ابهام اساسی زندگی دارد. کسانی که خود را در فراسوی این ابهام میبینند ناچار به سرکوب دیدگاه دیگران میشوند. اینان “مردمان جدی” روزگارند.
مردمانی که تحمل پذیرش هیچ سوالی را دربارهی حقایق مورد اعتقادشان ندارند، همانند حرمت ناشاد بودن یکی در جمع آن خانوادهی شادمان.
برگرفته از کتاب فرهنگ توصیفی اگزیستانسیالیسم
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم