انسان و ماشین
اگر ما واقعاً به دریدا وفادار باشیم (و واضح است که نیستیم، و این چیزی است که او احتمالاً به هر حال تأیید میکند)، باید به این نکته اشاره کنیم که کفر ورزی، اگرچه مفهومی بسیار مفید در این زمینههای خاص است، ولی یکی از کلمات دریدا نیست.
- این مفهوم از دانا هاراوی، بهویژه فراخوان «فمینیستی سوسیالیستی» مشهور او، بهنام «مانیفست انسان ماشینی» میآید.
هاراوی، مانند دریدا، دلمشغولی عمیقی نسبت به هژمونی ستمگرانه تقابلهای مفهومی، یا «دوگانهانگاریهای دردسرساز»ی داشت که، همانطور که او توصیف میکند، «در منطق و شیوههای سلطه بر زنان، رنگینپوستان، طبیعت، کارگران، حیوانات – بهطور خلاصه، سلطه بر همه کسانی که در حکم دیگران هستند و وظیفه آنها بازتابیدن خود است – نظاممند شده است».
- از نظر هاراوی، نگاره انسان ماشینی حکایت از وانوسازی و مداخله غولآسا در این سنت دارد که به راه خروج از این نظامهای سلطه و ستم اشاره میکند.
او میگوید: «تصویر انسان ماشینی میتواند راهی برای خروج از هزارتوی دوگانهانگاریهایی باشد که در آن به توضیح بدنها و ابزارهایمان برای خودمان پرداختهایم».
نوواژه انسان ماشینی، که از ترکیب کلمات «سایبرنتیک» و «ارگانیسم» شکل گرفته است، در اصل متعلق به متن هاراوی نیست.
این اصطلاح از فضای بیرونی، بهویژه مقاله مربوط به فضانوردی انسان اخذ شده که توسط منفِرد کلاینز و ناتان کلاین نوشته شده و در شماره سپتامبر 1960 مجله فضانوردی، یکی از مجلات علمی پیشرو عصر فضا، منتشر شده است.
در این مقاله با عنوان «انسانهای ماشینی و فضا»، کلاینز و کلاین پیشنهادی نسبتاً مبتکرانه ارائه کردند. از آنجا که انسانها قادر به زنده ماندن در خلاء فضا نیستند، فضانوردان باید در یک کپسول هواگیریشده محصور شوند که حاوی همه چیز لازم برای حفظ حیات (یعنی اکسیژن، آب، غذا، گرما و غیره) باشد.
همه اینها نه تنها بر وزن پرتابگر میافزاید، بلکه بهگفته کلاین و کلاین، شکننده و بهطور خطرناکی ناپایدار است.
آنها در مقام یک راهحل جایگزین برای این مشکل اساسی، عنوان میکنند که «تغییر کارکردهای بدنی انسان برای برآوردن نیازهای محیطهای فرازمینی منطقیتر از تدارک یک محیط زمینی برای او در فضا خواهد بود».
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب وانوسازی