تردیدی نیست که فرهنگ سوداگر، درصدد تسخیر جهان برای خود بوده است. ذهنیّت سوداگر، خالق نظام اقتصادیایست که با سرمایهداری آن متناسب و عجین باشد؛ این ذهنیّت، با استفاده از سرمایهداریْ راه ورود به تمامی کشورها را پیدا میکند.
بشریّت، نخست در انگلستانْ ملوّث به جهانبینی سوداگر شد.
آری، محافلی وجود داشتهاند که بر این اعتقاد پافشاری کردهاند که به موازاتِ گسترش نظام اقتصادی سرمایهداری در زمین، میبایستی روح سوداگر و همراه با آنْ فرهنگِ سوداگر مبدّل به مقولات حاکم شوند؛ بهطوریکه همۀ بشریّت باید بدین سمت و سو هدایت شوند.
به شخصه از این محافل چندان دور نبودهام، و همانطور که پیداست آخرین فصل از کتاب بورژوازیمن، این امر را آشکار میکند.
بسیاری مقولاتْ مسلّماند: بشریّت، نخست در انگلستانْ ملوّث به جهانبینی سوداگر شد. امّا این بیماری انگلیسی در گِرداگِردِ خود شیوع یافت، و به طریق مشابه کالبد ملّی آلمان را نیز آلوده کرد.
اگر چنانچه شرایط زندگی فرهنگی خویش تا پیش از بروز جنگ را بهیاد آوریم، مشخّصاً به یاد خواهیم آورد که مؤلفههای اساسیِ فرهنگ انگلیسی در فرهنگ ما نیز گسترش پیدا کرده بود. عبارت “مؤلفههای اساسیِ فرهنگ انگلیسی”
ممکن است موجب این سوءبرداشت شود که ما از میان انبوهی از محصولات فرهنگی انگلیسی، تنها برخی را به انتخاب خود تصاحب کردهایم.
خیر، فیالواقع ما از قبل میدانستیم که “فرهنگ” انگلیسی مدرن تنها دارای دو محصول است که خود را محصولات اصلی انگلیسی معرفی میکنند. (سوایِ اقتصاد و فنّاوری که این روزها، نشانی بینالمللی را بر خود حمل میکند). مسئله، قبولِ صرفاً همین دو محصول بود: چیرگی آسایش و ورزش بر ما.
در این زمینه: انگلیسی ها از آزادی چه می دانند
برگرفته از کتاب: سوداگران و قهرمانان