در قرن نوزدهم، نظریه‌پردازان نژادیباور آریایی - نشر پیله

باور آریایی

کتاب جهان بینی آدولف هیتلر
Rate this post

در قرن نوزدهم، نظریه‌پردازان نژادی، اصطلاح «آریایی» که در اصل نامی برای گویش‌وران زبان‌های هندی‌اروپایی بود را به عنوان بیانی برای اعضای گروه‌های انسانیِ فرهنگ‌ساز (یک نژاد پیشرو و ارزشمند) رواج دادند. در عین حال، در اواسط قرن نوزدهم رونقی در «پژوهش‌های علمی در مورد نژاد» آغاز گشت که کالبدشناسان، انسان‌شناسان، زبان‌شناسان و جغرافی‌دانان آلمانی و غیرآلمانی در آن مشارکت داشتند.

نژاد آریایی

در ابتدا یک کالبدشناس سوئدی که تمایز بین جمجۀ درازسری و کوتاه‌سری را وارد گفتمان و پژوهش‌ها در مورد نژادها و اقوام نمود، و سپس یک کالبدشناس آلمانی این نظریه را مطرح کردند که جمجۀ کشیده همراه با موهای بلوند و چشمان آبی، از لحاظ انسان‌شناختی مختص ژرمن‌ها است.

  • این نژاد، بر اساس دیدگاه رایجی که به زودی در محافل انسان‌شناختی پذیرفته شد، در شمال اروپا در طول عصر یخ‌بندان، به ممتازترین نژادِ «انسان خردمند» بدل گشت.

یکی از نظریه‌پردازان نژادی در ابتدای قرن بیستم بیان داشته است، تنها یک نژاد نوردیک-آریایی-ژرمن می‌توانست شرایط دشوار عصر یخ‌بندان را تحمل نماید، چون کاهش رنگ‌دانه‌های پوستی و همچنین شروع دیررس بلوغ باعث کاهش مصرف انرژی در نژاد آریایی گردیند، موضوعی که به نوبۀ خود به نفع ساختار مغز تمام شد.

به این ترتیب قابلیت‌های جسمی و فکری برتر به نشانی از ویژگی‌های «نژادی خاص» بدل گشت، ویژگی‌هایی که همگی مشخص‌کنندۀ نژاد نوردیک-آریایی- ژرمن بودند. این نژاد در چندین مرحله (از شمال) در کل قارۀ (اروپا) مستقر شد و به این شیوه در اصل به عنوان یک نژاد فرهنگی عمل کرد، چون همۀ تمدن اروپایی، حتی در کشورهای اسلاو نیز، دستاورد نژاد ژرمن بودند.

با این وجود، از مدت‌ها پیش افول فرهنگی جایگزین شکوفایی فرهنگی در قارۀ اروپا شده بود، چون اختلاط نژادی صورت گرفته منجر به کاهش کیفیت نژادی در این قاره گشته بود. نژاد ژرمن صرفاً در اسکاندیناوی غالب بود؛ در آلمان اما این نژاد تنها در دوران پیشاتاریخی تسلط داشت.

بر اساس نظریۀ مطرح‌شده در اوایل قرن بیستم، این شرایط اما برگشت‌ناپذیر نبودند، و از طریق تدابیر انتخاب‌گرایانه، امکان «پرورشِ نژاد درست» امکان‌پذیر به نظر می‌رسید. هیتلر نه تنها این اصطلاح، بلکه معنای ایدئولوژیک-نژادی آن را نیز زمانی که وی آریایی‌ها را به حامل و محرک رشد و تکامل انسان ارتقا داد، پذیرا شد.

هیتلر بر اساس این سنت فکری تلاش کرد، موجودیت نژادهای با ارزش‌های متفاوت را موجه جلوه دهد، چون نژاد آریایی-ژرمن از شمال مهاجرت کرده، نژادی که به تنهایی قادر به فرهنگ‌سازی بوده است، در طول زمان عناصر بیگانۀ نژادی را نیز جذب کرده و در نتیجه بر روی کرۀ زمین قوم‌ها و ملت‌هایی با کیفیت‌ها و ویژگی‌های نژادی بسیار متفاوت ساکن شده‌اند.

این واقعیت که از نظر هیتلر نژادها دیگر در شکل خالص خود وجود نداشتند، از برنامۀ وی جهت «انتخاب نژاد» مشخص می‌شود؛ چنین تمایزی به‌واسطۀ یک نظم سه لایه، نظمی که هیتلر برای آن از مقوله‌های سنتی نژادها بهره گرفت، پوشیده شده بود: یعنی تصور به‌اصطلاح بانیان فرهنگ، حاملان فرهنگ و ویران‌گران فرهنگ.

از نظر هیتلر، صرفاً آریایی‌ها به عنوان بانیان فرهنگ مطرح می‌شوند: «بنیادها و دیوارهای همه آفریده‌های بشری از آریایی‌ها نشأت می‌گیرند، آریایی‌ها سنگ‌بنا و برنامه‌های بزرگ همۀ پیشرفت انسانی را ایجاد کرده‌اند». هر آن‌چه که امروزه از «فرهنگ انسانی، نتایج هنر، علم و تکنولوژی در برابر خود می‌بینیم، صرفاً محصول خلاقانۀ آریایی‌ها است». آریایی‌ها به تنهایی «بانی دازاین برتر انسانی و نمونۀ اصلی و اولیۀ آن‌چه هستند که تحت واژۀ انسان درک می‌شوند».

در این زمینه:  امپراتوری هیتلر

برگرفته از کتاب: جهان بینی آدولف هیتلر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *