بشر
مُقدم بر همهی این کاریکاتورها، همچنان انسان خشن و بینزاکت روسو سایه میاندازد. بلکه تاکتیکهای زندگی او به تکنیکهای (صناعات) زندگی جانوری شکارگر، پُردِل، مَکار و بیرحم میمانَد.
او، با حمله و کُشتار و نابودی زندگی میکند. او، از آن زمان که هستی یافته، اراده کرده و اراده میکند که اَرباب باشد.
با این حال، آیا این بدان معنا است که تکنیک (صناعت) فیالواقع قدیمیتر از بشر هستند؟
- قطعاً خِیر. تفاوتی بسیار میان انسان و سایر حیوانات وجود دارد. فُنون دومی، تکنیکی (صناعتی) عمومی است که مُبتکرانه و قادر به پیشرفت نیست.
زنبور عسل- از زمانی که موجودیت یافته- شانههای عسل خود را دقیقاً همانگونه ساخته که امروز میسازد؛ و تا زمانی که منقرض شود، همچنان همین نحوهی ساختن را ادامه خواهد داد.
این تکنیک (صناعت) چنان به وی تعلق دارد که بالها و رنگِ بدن او.
تفاوتها میان ساختار بدنی و شیوهی زندگی صرفاً تمایزاتی هستند که کالبدشناسان مشخص کردهاند.
اگر ما، بررسی را از شکل درونی حیات- در عوض کالبد- آغاز کنیم، تکنیک (صناعت) زندگی و سازماندهی کالبد، یکی و همسان به نظر میرسد، و هر دو وَجنات یک فعلیتِ عمومی تلقی میشوند.
“جنس”، صورت است؛ اما نَه صورتی مَرئی و ثابت، بلکه صورتی مُتحرک؛ نَه صورتی از پَسِ بودن، بلکه صورتی از پَسِ کرده. پس صورت جسمانی، صورتی از کالبدی فعال است.
زنبورها، موریانهها و سگهای آبی، همگی سازههایی شگفت را میسازند. مورچهها، کشاورزی و راهسازی و بَردهداری و مدیریت جنگ را میدانَند.
پرستاری، سنگربندی و مهاجرت سازمانیافته، به نحوی گسترده و رایج در آنها دیده میشود. تمام آنچه بشر میتواند انجام دهد، انواع حیواناتْ به انجامِ آن نائل آمدهاند.
زندگی با امکان تحرک آزادانه کلاً گرایشاتی را شامل است که نهفته و در صُوری بالقوه وجود دارند. بشر نمیتواند آنچه توسط کلیت زندگی قابل حصول نیست را به دست میآورد.
ما قبلا اینجا در این مورد مطلبی را منتشر کرده ایم
برگرفته از کتاب بشر و تکنیک افاداتی من باب فلسفه حیات