عقال
اهالی کویت از نزاعهای بسیار میان قبایل خسته شده بودند و برای حفظ مال و جان خود، اقدام به ساخت دیوار نمودند تا مرزی میان آنها و قبایل صحرانشین باشد. دیوار در اواخر دورهی شیخ عبدالله بن صباح اوّل ساخته شده است.
بدینسان، رُمان ماده شتر صالحه از دل درگیریهای قبیلهای و کینهجویی پادشاه و جنگ صریف و ساخت دیوار بیرون آمده است.
در تصویر پوشش مردم، نویسنده به پوشیدن عِقال همراه لباس فرنگی اشاره میکند، که نشاندهندهی زمینههای تغییرات فرهنگی است. چنانچه سنعوسی در رمان ساقهی بامبو به معضلاتی جهانی چون هویت و جایگاه و طبقهی اجتماعی افراد در کویتِ امروز پرداخته، در مادهشتر صالحة از درون به کویت نگریسته و معضلات گذشته را بررسی کرده است؛ معضلاتی که چهبسا همچنان وجود داشته باشند و قربانی میگیرند.
بنا بر یکی از دیدگاهها و پژوهشها، تاریخ عقال به دورهی عبّاسی بر میگردد؛ زمانی که عربها پس از سقوط اندلس عمامهای سیاه به دور سر خود میبستند تا اندوه خود را از این حادثه نشان دهند. سپس این عمامهی سیاه مفهومش تغییر یافت و به عقال تبدیل شد.
ساکنان جزیرة العرب قدیم پوشیدن عقال را رمز اصالت و قدرت مردانگی میدانستند و البته جزئی از پوشش لباس سنتی بود.
یکی از نخستین تصویرها در این رمان، عقالی است مایل: «آن دم که دیوارهای گِلی شهر را بههنگامِ آمدنشان از صحرا مشاهده کرد، و عِقال متمایل سرش را راست و ریست کرد، تا مردم شهر ندانند از کدام قبیلهاند، ولی کارگر جوان ـ «طَلال» ـ عقال خود را متمایل نگه داشت.»
بر اساسِ فرهنگ عرب، فردی که عقال خود را متمایل میبندد عاشق و دلباخته است، اما کسی که عقال را پشت سر میگذارد، از ناراحتی یا ورشکستگی رنج میبرد.
درواقع، نویسنده با این جمله همزمان راز و موضوعی اجتماعی بهتصویر میکشد و این گونه پرداختنها از موضوعات مکتب رُمانتیسم اجتماعی است.
رمان در آغاز از موقعیتهای اجتماعی و فرهنگی میگوید و در فصل بعد به چهل سال پیش بازمیگردد و در فصل آخر باز به زمان حال. ما در این جابهجایی میان سالها مسائل بسیاری را مشاهده میکنیم تا دریابیم ریشهی مشکلات اکنون در گذشتهی دور و نزدیک است.
برگرفته از کتاب ماده شتر صالحه